سرنوشت را میشود تغیر داد
تهیونگ: ات من قرار امشب اون بدن هات و جذابیتو زیرم ببینم پس راحت باشه
ات: منحرف برون بیرون
تهیونگ : نمیرم
ات: حداقل روتو بکن اون ور
که تهیونگ پاشد و اومد طرفم چشماش حواس نمیزاشت برام حواسم نبود که یهو
تهیونگ : خیلی بدنت خوردنی
ات: به خودم اومدم دیدم لباسم و درآورده
ات: تهیونگ بده من لباسم و
تهیونگ: بیا این و بپوش خودم برات گرفتم
ات: تو کی رفتی گرفتی؟
تهیونگ: گفتم بادیگارد م گرفت نمیتونستم تنهات بزارم
ات: چه سلیقه ی خوب داره بادیگارد ت رو سلیقه ش کراشم
تهیونگ : بهت میگم نتیجه ی شیطونی کردن ت چیه
ات: به خودم اومدم دیدم شلوارمم دراوورده
ات: خیلی بی
تهیونگ: بیا بپوش
ات: اوفففف
بعد از چند مین
رسیدیم خونه ی تهیونگ تو پاریس
ات: بریم تو
تهیونگ صب کن
که یهو اومد و درو برام باز کرد و دستم و گرفت
تهیونگ: این دستا هیچ وقت از هم جدا نمیشه
ات: هیچ وقت هیچ وقت
رفتیم داخل
جنبه نداری نبین اسمات داره
که یهو تهیونگ درو بست و محکم انداختم رو کاناپه روم خیمه زد و لباسامو جر داد و شروع کرد کیس مارک گزاشتم روی گردنم
ات: آه تهیونگ نکنننننن اههههههههه
که تهیونگ سرشو آورد بیرون خمار نگا کرد و زبونش درو دهنش کشید حمله ور شد سمت لبام میخورد که تحمل نیاورد و واردم کرد
ات: اهههههههههههههههههههههههههههه
تهیونگ: آروم باش بیبی گرل
ات: آه ددی
همین که گفتم ددی حرکاتشو تند تر کرد که هردو باهم ارضا شدیم
بعد از چند دقیقه هردو از حموم باهم اومدیم
ات: تهیونگ من لباس ندارم
تهیونگ: اینو بپوش (یک هودی) تا بعدش به بادیگاردم بگم درستش کنه
ات اوهوم
ات: منحرف برون بیرون
تهیونگ : نمیرم
ات: حداقل روتو بکن اون ور
که تهیونگ پاشد و اومد طرفم چشماش حواس نمیزاشت برام حواسم نبود که یهو
تهیونگ : خیلی بدنت خوردنی
ات: به خودم اومدم دیدم لباسم و درآورده
ات: تهیونگ بده من لباسم و
تهیونگ: بیا این و بپوش خودم برات گرفتم
ات: تو کی رفتی گرفتی؟
تهیونگ: گفتم بادیگارد م گرفت نمیتونستم تنهات بزارم
ات: چه سلیقه ی خوب داره بادیگارد ت رو سلیقه ش کراشم
تهیونگ : بهت میگم نتیجه ی شیطونی کردن ت چیه
ات: به خودم اومدم دیدم شلوارمم دراوورده
ات: خیلی بی
تهیونگ: بیا بپوش
ات: اوفففف
بعد از چند مین
رسیدیم خونه ی تهیونگ تو پاریس
ات: بریم تو
تهیونگ صب کن
که یهو اومد و درو برام باز کرد و دستم و گرفت
تهیونگ: این دستا هیچ وقت از هم جدا نمیشه
ات: هیچ وقت هیچ وقت
رفتیم داخل
جنبه نداری نبین اسمات داره
که یهو تهیونگ درو بست و محکم انداختم رو کاناپه روم خیمه زد و لباسامو جر داد و شروع کرد کیس مارک گزاشتم روی گردنم
ات: آه تهیونگ نکنننننن اههههههههه
که تهیونگ سرشو آورد بیرون خمار نگا کرد و زبونش درو دهنش کشید حمله ور شد سمت لبام میخورد که تحمل نیاورد و واردم کرد
ات: اهههههههههههههههههههههههههههه
تهیونگ: آروم باش بیبی گرل
ات: آه ددی
همین که گفتم ددی حرکاتشو تند تر کرد که هردو باهم ارضا شدیم
بعد از چند دقیقه هردو از حموم باهم اومدیم
ات: تهیونگ من لباس ندارم
تهیونگ: اینو بپوش (یک هودی) تا بعدش به بادیگاردم بگم درستش کنه
ات اوهوم
۲۰.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.