یه تکپارتی از جناب کیم نشه ؟؟
یه تکپارتی از جناب کیم نشه ؟؟
دوست دختر این جناب بودی که فهمیدی یه باند مافیایی خیلی قوی رو اداره میکنه و فهمیدی که چرا وقتی ازت میپرسن < اسم دوست پسرت چیه ؟> وقتی میگفتی میترسیدن
رفته بودی هتل بدون اینکه بدونی نصف هتل های لوکس شهر مال جناب کیم بوده
ویو ات
داشتی تلویزیون تماشا می کردی ولی به تهیونگ فکر میکردی که اگه پیدات کنه چیکار میکنه چون همیشه میگفت اگه یک روزی فکر رفتن اگه ذهنت بیاد خودم میدونم و تو ...
- یاااا....ات بیخیال اون نمیدونه کجایی!!
بلوزم رو در آوردم چون یه نیم تنه و شلوار سفید داشتم
تلویزیون رو خاموش کردم و به سمت تخت رفتم خوابیدم
ویو جناب کیم
ات.ات.ات چرا فرار کردی مگه میخواستم بکشمت جوجه!
- قر..باند...پی..پیداش کردیم داخل...هتل﴿....﴾ هستش
- زود آمده شید
سوار ماشین شدم و رفتیم هتل وقتی وارد شدم همه تعظیم کردم
- پارک ات اینجاست( سرد )
°(درحال برسی ) بله
- شماره اتاق
° ببخشید حق همچین چیزی رو نداریم متاسفم
تفنگم رو در آورد که به خودش رید
°²⁵⁸
رفتم سمت اتاق
- دارم میام جوجه کوچولوم!
ساعت حدودا ۱۲ بود میدونستم الان خوابیده. عادت ندارم ولی اگه بترسه یا نگران باشه زود خوابش می بره و گر نه مثل جغد هستش
رسیدم در......
ویو ات
حس کردم دارن در میزنن مگه کرم دارن بافت سفیدم رو پوشیدم رفتم در رو باز کردم که با کسی که دیدم میخواستم درو ببندم که زود پا شو گذاشت اومد داخل
- برو بیرون
+ نه دیگه تازه اومدم چرا باید برم جوجه
- ازم چی میخوای
+ هیچی اومدم پیش فرشته کوچولوم
- برو بی....
نداشت حرف کامل بشه که برآید بغلم کرد و بردتم روتخت روم خیمیه زد
دوست دختر این جناب بودی که فهمیدی یه باند مافیایی خیلی قوی رو اداره میکنه و فهمیدی که چرا وقتی ازت میپرسن < اسم دوست پسرت چیه ؟> وقتی میگفتی میترسیدن
رفته بودی هتل بدون اینکه بدونی نصف هتل های لوکس شهر مال جناب کیم بوده
ویو ات
داشتی تلویزیون تماشا می کردی ولی به تهیونگ فکر میکردی که اگه پیدات کنه چیکار میکنه چون همیشه میگفت اگه یک روزی فکر رفتن اگه ذهنت بیاد خودم میدونم و تو ...
- یاااا....ات بیخیال اون نمیدونه کجایی!!
بلوزم رو در آوردم چون یه نیم تنه و شلوار سفید داشتم
تلویزیون رو خاموش کردم و به سمت تخت رفتم خوابیدم
ویو جناب کیم
ات.ات.ات چرا فرار کردی مگه میخواستم بکشمت جوجه!
- قر..باند...پی..پیداش کردیم داخل...هتل﴿....﴾ هستش
- زود آمده شید
سوار ماشین شدم و رفتیم هتل وقتی وارد شدم همه تعظیم کردم
- پارک ات اینجاست( سرد )
°(درحال برسی ) بله
- شماره اتاق
° ببخشید حق همچین چیزی رو نداریم متاسفم
تفنگم رو در آورد که به خودش رید
°²⁵⁸
رفتم سمت اتاق
- دارم میام جوجه کوچولوم!
ساعت حدودا ۱۲ بود میدونستم الان خوابیده. عادت ندارم ولی اگه بترسه یا نگران باشه زود خوابش می بره و گر نه مثل جغد هستش
رسیدم در......
ویو ات
حس کردم دارن در میزنن مگه کرم دارن بافت سفیدم رو پوشیدم رفتم در رو باز کردم که با کسی که دیدم میخواستم درو ببندم که زود پا شو گذاشت اومد داخل
- برو بیرون
+ نه دیگه تازه اومدم چرا باید برم جوجه
- ازم چی میخوای
+ هیچی اومدم پیش فرشته کوچولوم
- برو بی....
نداشت حرف کامل بشه که برآید بغلم کرد و بردتم روتخت روم خیمیه زد
۶۶۴
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.