تکپارتی فلیکس: وقتی قلدر بود اما...
تکپارتی فلیکس: وقتی قلدر بود اما...
#فلیکس
+ آه..
هردو دستتو گذاشتی روی شکم تختت که مثل چی داشت درد میکرد..
همش داشتی کسانی که کتک زده بودن رو فحش میدادی ..
دیگه نتونستی بغض و همینطور دردتو تحمل کنی و زدی زیر گریه..اونا هنوزم اونجا بودن..
÷ هه الکی برا ما مظلوم بازی درنیار ات،مطمئنم توعم دوسش داری مگه نه؟!
الکس به زور میخواست یک شب به عنوان دوست دخترش بری به یک مهمونی اما مهمونی ساده ای نبود و تو بابت این موضوع راضی نبودی که با ادماش شروع به کتک زدنت کردن
+ولم..*دستاتو روی شکمت فشار دادی تا دردش کم بشه* کنین...
بخاطر دردت روی زمین افتاده بودی که از یقت گرفت و بلندت کرد با پوزخند نگاهت کرد و لب زد
÷ هه ولت کنیم..؟ تازه اوله راهه..ات..بع خودت بیا..قبلا برام رگ میزدی ..ولی الان .. چیشد ..؟!
تو عاشق فردی بودی که کاملا احساساتون فرق میکرد
فکر نمیکردی وقتی باهاش بری سر قرار بجای عشق ورزیدن بهت کتک بخوری و از این عشقی که بهش داشتی پشیمون بودی..
÷..باید یه حرف دوست پسرت گوش بدی..یاددت رفته؟!
با اشک به چشماش نگاه میکردی
کلمه ای نبود تا به کار ببری میشود که صدای یکی توجهتون رو جلب کرد
= ولش میکنی یا اینو به آقای پارک(مدیر) نشون بدم؟
اون فلیکس بود..همتیمی قبلیشون کع...بیشتر از همه اذیتت میکرد
توی دستش گوشیش بود که معلوم نبود کی فیلمتون رو ظبط کرده
آروم و بی جون لب زدی..
+ فلیکس...
نگاهشو داد به تو و دوباره به الکس نگاه کرد
= هوم؟! ولش میکنی یا .. اخراج میشی؟
الکس ولت کردو با پوزخندی که توش پر از حرص و اعصبانیت بود گفت
÷ هی رفیق...تو خودت بیشتر اذیتش میکردی..چیشد؟
فلیکس گوشیشو گذاشت توی جیبش و گفت
= هه..این قضیه ۲ ماه پیش حلش کردیم یاددته؟! نگفتی اخراج شدنو دوست داری یا..
÷بریم پسرا..!
نیم نگاهی به تو کردو گفت
÷ به حساب توعم بعدا میرسم..ات..!!
و از اونجا دور شدن..
اشک توی چشمات پر شده بود
نگاهتو دادی به فلیکس که گفت
=خوبی..؟
+خوبی..؟؟ تو بدترش کردی لی فلیکس!
نزدیکت شد
=ات...من..* نگاهشو داد زمین* من معذرت میخوام بابت کارایی که باهات کردم...
از این حرفش متعجب شدی
بازم نزدیکت شد و تورو بین دیوار و خودش اثیر کرد
+فلیکس..
= من..*به لبات نگاه کرد*به من..به شانس دوباره میدی...* حالا به چشمایی که پر از سوال بودن نگاه کرد* که .. بتونم دوستِ..البته..دوست پسر خوبی برات باشم؟
از حرفش شوکه شدی نگاهش همش بین لبات و چشمات بود
لبخند کمرنگی زدی و سرتو تکون دادی
نزاشتی کار دیگه ای بکنه...و زود لباتو رو لباش چسبوندی
از کارت شوکه شد اما فرصت خوبی براش بود
یه حسی توی قلبت میگفت که باید بهش شانس بدی
نسبت به بهش حس خوبی داشتی خودتم می تونستی بفهمی که دوست داره..دوماه باهات کاری نداشت..و از دور کمکت میکرد..از اینکه بهش جواب مثبت دادی هم پشیمون نبودی..به این باور داشتی که اگه یکی بره بهترشو پیدا میکنی...و بهترینشو پیدا کردی..اون شخص فلیکس بود..
#فلیکس
+ آه..
هردو دستتو گذاشتی روی شکم تختت که مثل چی داشت درد میکرد..
همش داشتی کسانی که کتک زده بودن رو فحش میدادی ..
دیگه نتونستی بغض و همینطور دردتو تحمل کنی و زدی زیر گریه..اونا هنوزم اونجا بودن..
÷ هه الکی برا ما مظلوم بازی درنیار ات،مطمئنم توعم دوسش داری مگه نه؟!
الکس به زور میخواست یک شب به عنوان دوست دخترش بری به یک مهمونی اما مهمونی ساده ای نبود و تو بابت این موضوع راضی نبودی که با ادماش شروع به کتک زدنت کردن
+ولم..*دستاتو روی شکمت فشار دادی تا دردش کم بشه* کنین...
بخاطر دردت روی زمین افتاده بودی که از یقت گرفت و بلندت کرد با پوزخند نگاهت کرد و لب زد
÷ هه ولت کنیم..؟ تازه اوله راهه..ات..بع خودت بیا..قبلا برام رگ میزدی ..ولی الان .. چیشد ..؟!
تو عاشق فردی بودی که کاملا احساساتون فرق میکرد
فکر نمیکردی وقتی باهاش بری سر قرار بجای عشق ورزیدن بهت کتک بخوری و از این عشقی که بهش داشتی پشیمون بودی..
÷..باید یه حرف دوست پسرت گوش بدی..یاددت رفته؟!
با اشک به چشماش نگاه میکردی
کلمه ای نبود تا به کار ببری میشود که صدای یکی توجهتون رو جلب کرد
= ولش میکنی یا اینو به آقای پارک(مدیر) نشون بدم؟
اون فلیکس بود..همتیمی قبلیشون کع...بیشتر از همه اذیتت میکرد
توی دستش گوشیش بود که معلوم نبود کی فیلمتون رو ظبط کرده
آروم و بی جون لب زدی..
+ فلیکس...
نگاهشو داد به تو و دوباره به الکس نگاه کرد
= هوم؟! ولش میکنی یا .. اخراج میشی؟
الکس ولت کردو با پوزخندی که توش پر از حرص و اعصبانیت بود گفت
÷ هی رفیق...تو خودت بیشتر اذیتش میکردی..چیشد؟
فلیکس گوشیشو گذاشت توی جیبش و گفت
= هه..این قضیه ۲ ماه پیش حلش کردیم یاددته؟! نگفتی اخراج شدنو دوست داری یا..
÷بریم پسرا..!
نیم نگاهی به تو کردو گفت
÷ به حساب توعم بعدا میرسم..ات..!!
و از اونجا دور شدن..
اشک توی چشمات پر شده بود
نگاهتو دادی به فلیکس که گفت
=خوبی..؟
+خوبی..؟؟ تو بدترش کردی لی فلیکس!
نزدیکت شد
=ات...من..* نگاهشو داد زمین* من معذرت میخوام بابت کارایی که باهات کردم...
از این حرفش متعجب شدی
بازم نزدیکت شد و تورو بین دیوار و خودش اثیر کرد
+فلیکس..
= من..*به لبات نگاه کرد*به من..به شانس دوباره میدی...* حالا به چشمایی که پر از سوال بودن نگاه کرد* که .. بتونم دوستِ..البته..دوست پسر خوبی برات باشم؟
از حرفش شوکه شدی نگاهش همش بین لبات و چشمات بود
لبخند کمرنگی زدی و سرتو تکون دادی
نزاشتی کار دیگه ای بکنه...و زود لباتو رو لباش چسبوندی
از کارت شوکه شد اما فرصت خوبی براش بود
یه حسی توی قلبت میگفت که باید بهش شانس بدی
نسبت به بهش حس خوبی داشتی خودتم می تونستی بفهمی که دوست داره..دوماه باهات کاری نداشت..و از دور کمکت میکرد..از اینکه بهش جواب مثبت دادی هم پشیمون نبودی..به این باور داشتی که اگه یکی بره بهترشو پیدا میکنی...و بهترینشو پیدا کردی..اون شخص فلیکس بود..
۱۸.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.