فیک جیمین مافیا من
پارت:9
+بچه ی من کجاست(با داد)
×پسرم اروم باش بیا تا برات توضیح بدم
+چطوری اروم باشم بهم بگو بچم کجاست وگرنه این خونه رو روی سرتون خراب میکنم
×باشه بیا بریم پایین ی ابی بخور و اروم باش تا بهت بگم نمیخام دوباره حالت بد بشه
جیمین سریع از اتاق رفت بیرون اجوما هم رفت دنبالش منم رفتم رو یپله ها نشستم و به حرفحاشون گوش دادم
+بگو چیشده
×بعد از رفتنه تو یک هفته بعد ات فهمید که حاملست
اون میخاست بچه رو بندازه ولی حس مادرانش نزاشت و بچه رو نگه داشت توی چهار ماهگیش بخاطر اینکه بدن ظعیفی داشت بچرو از دست داد
جون خودشم توی خطر بود
حااش خیلی بود بود هرچقدر سعی کردیم تورو پیدا کنیم ولی نبودی هیچ اثری ازت نبود
تمام ماجرا همینه
جیمین بدون هیچ حرفی رفت سمت اتاق وقتی داشت از پله ها میرفت بالا
ویو جیمین:
داتشم از پله ها میرفتم بالا که ات رو دیدم که روی پله ها خوابش برده براید استایل بغلش کردم و بردمش توی اتاق خودم گذاشتمش روی تخت و خودم کنارش دراز کشیدم برگشتم سمتش نگاهی بهش کردم
چقدر توی خواب قشنگ بود ای کاش جای دیگه باهم اشنا میشدیم
توی بغلم گرفتمش
+توهم اگ منو بشناسی مثل بقیه ترکم میکنی
ویو ات فردا صبح
از خواب بیدار شدم
چند باری پلک زدم که دیدم صورت جیمین پنج سانتی صورتمه
-جیغغغغغغغغ
جیمین رو هول دادم و خودم افتادم پایین
یهو بلند شدم و گفتم:
......ادامه دارم
#فیک #جیمین #بی #بی_تی_اس
+بچه ی من کجاست(با داد)
×پسرم اروم باش بیا تا برات توضیح بدم
+چطوری اروم باشم بهم بگو بچم کجاست وگرنه این خونه رو روی سرتون خراب میکنم
×باشه بیا بریم پایین ی ابی بخور و اروم باش تا بهت بگم نمیخام دوباره حالت بد بشه
جیمین سریع از اتاق رفت بیرون اجوما هم رفت دنبالش منم رفتم رو یپله ها نشستم و به حرفحاشون گوش دادم
+بگو چیشده
×بعد از رفتنه تو یک هفته بعد ات فهمید که حاملست
اون میخاست بچه رو بندازه ولی حس مادرانش نزاشت و بچه رو نگه داشت توی چهار ماهگیش بخاطر اینکه بدن ظعیفی داشت بچرو از دست داد
جون خودشم توی خطر بود
حااش خیلی بود بود هرچقدر سعی کردیم تورو پیدا کنیم ولی نبودی هیچ اثری ازت نبود
تمام ماجرا همینه
جیمین بدون هیچ حرفی رفت سمت اتاق وقتی داشت از پله ها میرفت بالا
ویو جیمین:
داتشم از پله ها میرفتم بالا که ات رو دیدم که روی پله ها خوابش برده براید استایل بغلش کردم و بردمش توی اتاق خودم گذاشتمش روی تخت و خودم کنارش دراز کشیدم برگشتم سمتش نگاهی بهش کردم
چقدر توی خواب قشنگ بود ای کاش جای دیگه باهم اشنا میشدیم
توی بغلم گرفتمش
+توهم اگ منو بشناسی مثل بقیه ترکم میکنی
ویو ات فردا صبح
از خواب بیدار شدم
چند باری پلک زدم که دیدم صورت جیمین پنج سانتی صورتمه
-جیغغغغغغغغ
جیمین رو هول دادم و خودم افتادم پایین
یهو بلند شدم و گفتم:
......ادامه دارم
#فیک #جیمین #بی #بی_تی_اس
۹۸.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.