بادیگارد ایرانی من🥷🖤
بادیگارد ایرانی من🥷🖤
کوک: نازنین داشت پیداش میکرد که یه دفعه یه دختره رو نشون داد
موهایه مشکی پسرونه قده نسبتا بلند چشمایه کشیده ته قلبم یه جوری شد تند تند میزد
جیمین: وای من هیچی از فوتبال نمیفهمم
نازنین:منم نمیفهمم بخاطره این میبینم
کوک:اسمش چیه?بدونه اینکه از تلوزیون چشم بردارم پرسیدم
نازنین:برگشتم طرفه جیمین با قیافه مسخره
یکی اینجا عاشق شده
کوک:تازه به خودم اومدم چی چی نه نه
جیمین:ارههه منم باور کردم
کوک:گمشو
نازنین:این فاطیماس دختر خاله من و خواهر و صمیمی ترین دوستم
کوک:فاطیما:)))
داشتم بازی رو میدیدم پاس میداد دریبل میزد انگار کسی تو زمین نیس همه جا رد میکرد تکل میزد از جون و دل مایه میزاشت لباسه آبی مشکی تنش
اسمه تیمش چیه؟؟
نازنین: اینتر فک کنم
جیمین:واسه ایتالیاست؟؟
نازنین: آره
پرستار: عه خانم بهوش اومدید اگه میشه وضعیتتون رو چک کنم
نازنین:بله حتما
رو کردم به تلوزیون فاطیما پشته کرنر بود آروم لبخند زدم ابن دختر همیشه مراقبمه این دفعه نیس که پیشم باشه بگیم بخندیم حلقه اشک تو چشمام جمع شد
نه اون الان موفقه باید خوشحال باشم
بازی تموم شد و مثله اینکه اینتر قهرمان شد نوبت مصاحبه بود
نازنین:فاطیما داشت میگفت واسه فصل آینده داره تلاش میکنه بیاد کره
یعنی بخاطره من؟؟
کوک: میخواد بیاد کره؟؟(با ذوق)
جیمین: یکی اینجا کف و خون قاطی کرده
کوک: عهه جیمین خفه شو
نازنین: هی چیکارش داری من بادیگارد ایشون هستم الان میتونم تو رو پاره کنم
کوک: نه مرسی
پارت دوازده 🥷🖤
کوک: نازنین داشت پیداش میکرد که یه دفعه یه دختره رو نشون داد
موهایه مشکی پسرونه قده نسبتا بلند چشمایه کشیده ته قلبم یه جوری شد تند تند میزد
جیمین: وای من هیچی از فوتبال نمیفهمم
نازنین:منم نمیفهمم بخاطره این میبینم
کوک:اسمش چیه?بدونه اینکه از تلوزیون چشم بردارم پرسیدم
نازنین:برگشتم طرفه جیمین با قیافه مسخره
یکی اینجا عاشق شده
کوک:تازه به خودم اومدم چی چی نه نه
جیمین:ارههه منم باور کردم
کوک:گمشو
نازنین:این فاطیماس دختر خاله من و خواهر و صمیمی ترین دوستم
کوک:فاطیما:)))
داشتم بازی رو میدیدم پاس میداد دریبل میزد انگار کسی تو زمین نیس همه جا رد میکرد تکل میزد از جون و دل مایه میزاشت لباسه آبی مشکی تنش
اسمه تیمش چیه؟؟
نازنین: اینتر فک کنم
جیمین:واسه ایتالیاست؟؟
نازنین: آره
پرستار: عه خانم بهوش اومدید اگه میشه وضعیتتون رو چک کنم
نازنین:بله حتما
رو کردم به تلوزیون فاطیما پشته کرنر بود آروم لبخند زدم ابن دختر همیشه مراقبمه این دفعه نیس که پیشم باشه بگیم بخندیم حلقه اشک تو چشمام جمع شد
نه اون الان موفقه باید خوشحال باشم
بازی تموم شد و مثله اینکه اینتر قهرمان شد نوبت مصاحبه بود
نازنین:فاطیما داشت میگفت واسه فصل آینده داره تلاش میکنه بیاد کره
یعنی بخاطره من؟؟
کوک: میخواد بیاد کره؟؟(با ذوق)
جیمین: یکی اینجا کف و خون قاطی کرده
کوک: عهه جیمین خفه شو
نازنین: هی چیکارش داری من بادیگارد ایشون هستم الان میتونم تو رو پاره کنم
کوک: نه مرسی
پارت دوازده 🥷🖤
۴.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.