PART(۵)
PART(۵)
ا/ت:
اونقدر پام درد میکرد که حتی نمیتونستم ذره ای تکونش بدم
که بعد اعضا اومدن بالا سرم
جونگ هی: چیشده؟(نگران)
ا/ت: پام ..... ایی (با درد)
آسا که موضوع رو فهمیده بود سعی کرد که پام رو تکون بده سه ذره که تکونش داد
گفتم: جیغغغغ.... نکن تروخدا درد میکنه( با گریه)
سوآ: رفتم و به یکی از بادیگارد ها قضیه رو گفتم و اومدن و ا/ت رو بلند کردن و بردیم سمت بیمارستان
جونگ هی: ا/ت اونقدر در داشت که رنگش پریده بود و اصلا نمیتونست پاش رو تکون بده و همین نگرانم میکرد
ا/ت:
اونقدر پام درد میکرد که حتی نمیتونستم ذره ای تکونش بدم
که بعد اعضا اومدن بالا سرم
جونگ هی: چیشده؟(نگران)
ا/ت: پام ..... ایی (با درد)
آسا که موضوع رو فهمیده بود سعی کرد که پام رو تکون بده سه ذره که تکونش داد
گفتم: جیغغغغ.... نکن تروخدا درد میکنه( با گریه)
سوآ: رفتم و به یکی از بادیگارد ها قضیه رو گفتم و اومدن و ا/ت رو بلند کردن و بردیم سمت بیمارستان
جونگ هی: ا/ت اونقدر در داشت که رنگش پریده بود و اصلا نمیتونست پاش رو تکون بده و همین نگرانم میکرد
۸۵
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.