همه چی از اون شب شروع شد...؟!p13

+اره واقعا بسه....*منتظره* نمی‌خوای از روم پاشی؟
_ه هاع؟عاااا باشه الان پا میشم*پاشد*
+آخیشششش -پی دی نیم اگه دستم بهت برسه دارم برات
_یونجی شی بیا با همین موتور برسونمت در خونت...
+باشه مرسی
_هووومم


یونجی ویو.
سوار موتور شدیم و منو رسوند خونم...
+نمیایی داخل؟
_ها نه ممنون باید برم کار دارم...
+ولی ساعت ۱:۳۰ و تا خونه ی توهم حدود یک ساعت راه هس...و تو ساعت ۲ تبدیل میشی...
_عااااا اره راست میگی خب میتونم بیام تو؟🤨
+اره دیگه خودم بهت تعارف کردم بیا...☺️


خلاصه این دوتا بَشه رفتن تو خونه یونجی و...
_خبببب من کجا بخوابم؟
+تو کَله من!این خونه دوتا اتاق داره برو تو یکیش بخواب...
_ولی من می‌خوام پیش تو بخواب...*گرفتن دهن خود توسط خود*
+وات؟
_هیچی...
+هوممم خب اشکالی نداره از اونجایی که تخت دونفرس نو اونور تخت میخوای من اونور...
_....


ادامه دارد...
شرطا:
۱۰لایک
۱۲کامنت