پارت ۳ : عشق و سرنوشت
(از زبان جونگ کوک)
امروز قرار بود برم دانشگاه و طراحی ها رو ببینم و دوتا شون رو انتخاب کنم خلاصه دیگه حاضر شدم و رفتم دانشگاه و خانم کیم رو دیدم
خانم کیم : اقای جئون خیلی خوشاومدید بفرمایید داخل
جونگ کوک : ممنون ببخشید من یکم عجله دارم میشه طرح هع رو بیارید
خانم کیم : بله حتما بفرمایید اینم از طرح ها
جونگ کوک : واقعا که طرح ها با ظریف کاری خواستی کشیده شده ببخشید طراح این دو لباس کیه ؟
خانم کیم : دو تا خواهرن به اسم های گندم و گیسو که حسابی طراحی شون خوبه و به نظرم مناسب گروهتونه ولی قبلش باید حتما نظرشون رو بپرسم و اگه مثبت بود بهتون خبر میدم
جونگ کوک : خیلی لطف میکنید من دیگه میرم
همینکه داشتم میرفتم یهو به یه نفر برخورد کردم و دیدم یه دختر کوچولو موچولو جلو مه که وقتی نگاهش اورد بالا دیدمش چشماش عسلی بود موهاشم قهوه ای و یه تیپ دارک و خفن مشکی زده بود همینکه باهام چشم تو چشم شد و نگاهش کردم یهو قلبم به تلاپ تولوپافتاد که دیدم یه چند نفر دارمیان سمت من که سریع معذرت خداهی کردم و رفتم سمت ماشین
امروز قرار بود برم دانشگاه و طراحی ها رو ببینم و دوتا شون رو انتخاب کنم خلاصه دیگه حاضر شدم و رفتم دانشگاه و خانم کیم رو دیدم
خانم کیم : اقای جئون خیلی خوشاومدید بفرمایید داخل
جونگ کوک : ممنون ببخشید من یکم عجله دارم میشه طرح هع رو بیارید
خانم کیم : بله حتما بفرمایید اینم از طرح ها
جونگ کوک : واقعا که طرح ها با ظریف کاری خواستی کشیده شده ببخشید طراح این دو لباس کیه ؟
خانم کیم : دو تا خواهرن به اسم های گندم و گیسو که حسابی طراحی شون خوبه و به نظرم مناسب گروهتونه ولی قبلش باید حتما نظرشون رو بپرسم و اگه مثبت بود بهتون خبر میدم
جونگ کوک : خیلی لطف میکنید من دیگه میرم
همینکه داشتم میرفتم یهو به یه نفر برخورد کردم و دیدم یه دختر کوچولو موچولو جلو مه که وقتی نگاهش اورد بالا دیدمش چشماش عسلی بود موهاشم قهوه ای و یه تیپ دارک و خفن مشکی زده بود همینکه باهام چشم تو چشم شد و نگاهش کردم یهو قلبم به تلاپ تولوپافتاد که دیدم یه چند نفر دارمیان سمت من که سریع معذرت خداهی کردم و رفتم سمت ماشین
۵.۵k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.