p10
بالاخره اومدممم هاهاها
+ باشه ولی چرا به این فک نکردی که جیمین میاد دنبالم، و اینکه تو دوستشی؟
_عه راس میگی برای همین یه فکر خوب دارم
+چه فکری؟
_تا چند وقت توی زیرزمین میمونی( با جدیت)
+ اما کوک...
_کوک؟ هوم؟ ازین به بعد باید ارباب صدام کنی وگرنه بد میبینی( ازون طرز حرف زدنا و نگاه کردنای ترسناک)
+ولی..ولی جونگ..
_گفتم ارباب( با داد)
+ باشه.ارباب.( سرش پایین)
®خلاصه رسیدند عمارت که کوک به بادیگارد ها دستور داد اتو توی زیرزمین بندازند.
(3 روز بعد)
+الان 3روزه که اون جئون عوضی منو اینجا بدون ابو غذا ول کرده، لعنت بهت جئون( بچها نیاین توی کامنتا بگین که چرا دارم به کوک فحش میدم، این فقط فیکه بخدا)
داشتم همین جوری با خودم کلنجار میرفتم که یهو در با شدت باز شد...
_میبینم که سرحالی!
+ازم چی میخوای عوضی؟
_خودتو!
+ چی؟
_مث اینکه منو یادت رفته..
+:کوک یهو ماسکشو دراورد( بچها تمام این مدت کوک با ماسک بوده) و..لی.. اون.. همون کسی بود که...
+تو... تو...
_درسته من همون کسیم که پدرت توی قمار تورو بهم باخت؛ نمیدونی که این 3سال چقدر دنبالت گشتم موش کوچولو( پوزخند)
+داداشم پیدام میکنه و از شر تو خلاص میشه،
_عه! جدی میفرمایید! (😂میدونم خیلی عوضیم😂)
+ادمین میشه یه دقیقه گ..و..ه. نخوری؟
_راس میگه این دیالوگه چیه بهم دادی عوضش کن.
®باشه باشه باشه. ولی داستان خودمه دلم میخواد.
_+ادمینننن
®باشه باشه.
(ادامه داستان)
®خلاصه روزها گذشت و گذشت تا اینکه یروز.....
پایان پارت11
شرایط پارت بعد
لایک:10
نظرتون؟
+ باشه ولی چرا به این فک نکردی که جیمین میاد دنبالم، و اینکه تو دوستشی؟
_عه راس میگی برای همین یه فکر خوب دارم
+چه فکری؟
_تا چند وقت توی زیرزمین میمونی( با جدیت)
+ اما کوک...
_کوک؟ هوم؟ ازین به بعد باید ارباب صدام کنی وگرنه بد میبینی( ازون طرز حرف زدنا و نگاه کردنای ترسناک)
+ولی..ولی جونگ..
_گفتم ارباب( با داد)
+ باشه.ارباب.( سرش پایین)
®خلاصه رسیدند عمارت که کوک به بادیگارد ها دستور داد اتو توی زیرزمین بندازند.
(3 روز بعد)
+الان 3روزه که اون جئون عوضی منو اینجا بدون ابو غذا ول کرده، لعنت بهت جئون( بچها نیاین توی کامنتا بگین که چرا دارم به کوک فحش میدم، این فقط فیکه بخدا)
داشتم همین جوری با خودم کلنجار میرفتم که یهو در با شدت باز شد...
_میبینم که سرحالی!
+ازم چی میخوای عوضی؟
_خودتو!
+ چی؟
_مث اینکه منو یادت رفته..
+:کوک یهو ماسکشو دراورد( بچها تمام این مدت کوک با ماسک بوده) و..لی.. اون.. همون کسی بود که...
+تو... تو...
_درسته من همون کسیم که پدرت توی قمار تورو بهم باخت؛ نمیدونی که این 3سال چقدر دنبالت گشتم موش کوچولو( پوزخند)
+داداشم پیدام میکنه و از شر تو خلاص میشه،
_عه! جدی میفرمایید! (😂میدونم خیلی عوضیم😂)
+ادمین میشه یه دقیقه گ..و..ه. نخوری؟
_راس میگه این دیالوگه چیه بهم دادی عوضش کن.
®باشه باشه باشه. ولی داستان خودمه دلم میخواد.
_+ادمینننن
®باشه باشه.
(ادامه داستان)
®خلاصه روزها گذشت و گذشت تا اینکه یروز.....
پایان پارت11
شرایط پارت بعد
لایک:10
نظرتون؟
۳.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.