زندگی مخفی پارت ۷۰ بخش دوم
رزی و هانا یا بهتره بگم که لیسا و جنی رفتن بیرون
جونگکوک یه دفعه افتاد زمین
و زد زیر گریه
جونگکوک:اول جیمین
بعد اهیون و ریوجین و تهیونگ
و الآنم رزی و هانا
من خودمو تسلیم میکنم
جیمین:فکر کردی که اگه خودتو تسلیم کنی همچی تمومه
نه اونا تو رو که تراشه گذاری کردن بعد میان سراغ همه ما
یونگی: ببخشید که اینو میگم
ولی اونا به هیچکس جز خودشون اهمیت نمیدن
ندیدی هیونجینو
الآنم که تو
اونا فقط شماها رو برای ادامه کار خودشون میخوان
جونگکوک:این....این....نمیتونه درست باشه
جیسو:بچه ها الان زمان خوبی برای جر و بحث کردن نیست
جونگکوک پاشو بریم خونه
جونگکوک:من .....من.... میشه نیام....
جیسو: ببخشیدا ولی میشه زر زر نکنی بیا بریم
عه
به خدا اگه چیزیت بشه تهیونگ وقتی خوب بشه اون منو جین رو میکشه بعد بقیه رو
اوکی
حالا بریم
................
یونگی:جیمین جیمین
خوابی؟؟
جیمین:بابا مگه مرض داری وقتی میای تو اتاقی که میدونی یکی توش خوابه چراغ روشن میکنی و بعد میپرسی خوابی
وای خدااا من چه گناهی کردمممم
یونگی:ببخشید
خب میگم که هوسوک همه رو صدا کرد بریم پیشش
جیمین:تو برو من یکم دیگه میام
یونگی:اوکی فعلا
تا بلند شدم پامو گذاشتم زمین که روی زمین نبودم پام رفت روی یه چیزی و دادش بلند شد
البته فکر کنم کسی بود
جونگکوک:جیمینننننن
جیمین:تو تو اینجا چیکار.......
و زدم زیر خنده
جونگکوک:منو زیر پات له کردی اونوقت میگی که اینجا چیکار میکنم
جیمین: ببخشید ندیدمت خب تو چرا صدات در نیومد که اینجایی
جونگکوک: ببخشید که بخاطر دوست پسر جنابعالی خواب از سرم پریدددد
جیمین:باشه باشه حالا بلند شو
هوسوک هممون رو کار داره
جونگکوک:به خدا منم شنیدما
جیمین:بدو بدو از اتاق خواهرم بیرون نبینمتا
....................
هوسوک:خب الان ما هانا و اهیون و رزی و ریوجین و تهیونگ رو از دست دادیم
ولی چندتا نکته جدید راجب تراشه ها پیدا کردیم
جونگکوک:وقتی کسی تراشه گذاری میشه
اول از همه چشماش کاملا سبز میشه
اگه کسی تراشه گذاری بشه ولی چشماش سبز نشه تراشش هنوز خاموشه و هر لحظه ممکنه روشن بشه
.............
ادامه دارد.....
جونگکوک یه دفعه افتاد زمین
و زد زیر گریه
جونگکوک:اول جیمین
بعد اهیون و ریوجین و تهیونگ
و الآنم رزی و هانا
من خودمو تسلیم میکنم
جیمین:فکر کردی که اگه خودتو تسلیم کنی همچی تمومه
نه اونا تو رو که تراشه گذاری کردن بعد میان سراغ همه ما
یونگی: ببخشید که اینو میگم
ولی اونا به هیچکس جز خودشون اهمیت نمیدن
ندیدی هیونجینو
الآنم که تو
اونا فقط شماها رو برای ادامه کار خودشون میخوان
جونگکوک:این....این....نمیتونه درست باشه
جیسو:بچه ها الان زمان خوبی برای جر و بحث کردن نیست
جونگکوک پاشو بریم خونه
جونگکوک:من .....من.... میشه نیام....
جیسو: ببخشیدا ولی میشه زر زر نکنی بیا بریم
عه
به خدا اگه چیزیت بشه تهیونگ وقتی خوب بشه اون منو جین رو میکشه بعد بقیه رو
اوکی
حالا بریم
................
یونگی:جیمین جیمین
خوابی؟؟
جیمین:بابا مگه مرض داری وقتی میای تو اتاقی که میدونی یکی توش خوابه چراغ روشن میکنی و بعد میپرسی خوابی
وای خدااا من چه گناهی کردمممم
یونگی:ببخشید
خب میگم که هوسوک همه رو صدا کرد بریم پیشش
جیمین:تو برو من یکم دیگه میام
یونگی:اوکی فعلا
تا بلند شدم پامو گذاشتم زمین که روی زمین نبودم پام رفت روی یه چیزی و دادش بلند شد
البته فکر کنم کسی بود
جونگکوک:جیمینننننن
جیمین:تو تو اینجا چیکار.......
و زدم زیر خنده
جونگکوک:منو زیر پات له کردی اونوقت میگی که اینجا چیکار میکنم
جیمین: ببخشید ندیدمت خب تو چرا صدات در نیومد که اینجایی
جونگکوک: ببخشید که بخاطر دوست پسر جنابعالی خواب از سرم پریدددد
جیمین:باشه باشه حالا بلند شو
هوسوک هممون رو کار داره
جونگکوک:به خدا منم شنیدما
جیمین:بدو بدو از اتاق خواهرم بیرون نبینمتا
....................
هوسوک:خب الان ما هانا و اهیون و رزی و ریوجین و تهیونگ رو از دست دادیم
ولی چندتا نکته جدید راجب تراشه ها پیدا کردیم
جونگکوک:وقتی کسی تراشه گذاری میشه
اول از همه چشماش کاملا سبز میشه
اگه کسی تراشه گذاری بشه ولی چشماش سبز نشه تراشش هنوز خاموشه و هر لحظه ممکنه روشن بشه
.............
ادامه دارد.....
۵.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.