" ددی مافیایی من "
" ددی مافیایی من "
" فصل ۲ "
پارت : ۳۵
یونجون : هی بچه مگه در زدن بهت یاد ندادن ؟
ته هیون : ا، ام خب من میرم شما راحت باشید
یونجون : خب حالا که اومدی بگو چی شده ؟
ته هیون : اممم خبب هیونگ میشه تنها حرف بزنیم ؟
بارام : خب من میرم
یونجون : باشه عشقم
ته هیون : مرسی
( بارام از اتاق میره بیرون )
یونجون : خب خبرت چیه ؟
ته هیون : امم خبب چطور بگم اخه ؟
یونجون : بگو دیگه
ته هیون : اوففف خب رئیس ( هیونجین ) گفته که بارام رو میخواد و به جای بارام میخواد یه درختره دیگه رو بهت بده
یونجون : چی ؟
یونجون : هه پشته گوششو دیده بارام رو هم دیده
یونجون : عمرا اگه بارام رو بهش بدم
ته هیون : ولی اون ...
یونجون : بسه ته هیون من هیچ موقع اجازه نمیدم که اون بخواد بارام رو مثله بقیه دخترا زیرخوابه این و اون کنه حتا اگه بمیرمم بارام رو بهش نمیدم
ته هیون : ولی هیونگ اون خطرناکه خودت که میدونی که با جینهو چیکار کرد نه ؟
یونجون : نه این دفعه دیگه من نمیزارم که بارام رو مثله جینهو ازم بگیره
بارام ویو :
میخواستم برم داخله حیاط تا یکم قدم بزنم ولی خب حسه کنجکاویم نزاشت و پشته در موندم که ببینم چی میگن
( ادمین : خب بچه ها بارام الان همه چیز رو شنیده از جمله اینکه هیونجین میخواد بفروشتش تااا برای ....... ازش استفاده بشه )
کله حرفاشون رو شنیدم
دیگه نتونستم طاقت بیارم و درو باز کردم و رفتم داخل که دیدم یونجون و اون پسری که فکر کنم اسمش ته هیون بود با تعجب داشتن بهم نگاه میکردن)
یونجون : بارام عزیزم تو ...
بارام : یو، یونجون ( بغض )
یونجون : بله عزیزم ؟
بارام : تمامه اون حرفایی که ته هیون گفت واقعی بود ؟
بارام : یعنی هق هق من قراره ... ( گریه میکنه 🗿 )
یونجون : عشقم دیگه این حرفو نزن به نظرت من میزارم که بابام تورو بفروشه ؟ ( بغلش میکنه 🗿)
بارام : نمیزاری ؟
یونجون : معلومه که نه تو تا اخرش ماله خودمی کیوتم
ته هیون : ایششش چندشا ( زیره لب میگه )
یونجون : ته هیون چیزی گفتی ؟
ته هیون : نه هیونگ
ته هیون : خب من میرم تا چشمای پاکم ازم گرفته نشدن
" فصل ۲ "
پارت : ۳۵
یونجون : هی بچه مگه در زدن بهت یاد ندادن ؟
ته هیون : ا، ام خب من میرم شما راحت باشید
یونجون : خب حالا که اومدی بگو چی شده ؟
ته هیون : اممم خبب هیونگ میشه تنها حرف بزنیم ؟
بارام : خب من میرم
یونجون : باشه عشقم
ته هیون : مرسی
( بارام از اتاق میره بیرون )
یونجون : خب خبرت چیه ؟
ته هیون : امم خبب چطور بگم اخه ؟
یونجون : بگو دیگه
ته هیون : اوففف خب رئیس ( هیونجین ) گفته که بارام رو میخواد و به جای بارام میخواد یه درختره دیگه رو بهت بده
یونجون : چی ؟
یونجون : هه پشته گوششو دیده بارام رو هم دیده
یونجون : عمرا اگه بارام رو بهش بدم
ته هیون : ولی اون ...
یونجون : بسه ته هیون من هیچ موقع اجازه نمیدم که اون بخواد بارام رو مثله بقیه دخترا زیرخوابه این و اون کنه حتا اگه بمیرمم بارام رو بهش نمیدم
ته هیون : ولی هیونگ اون خطرناکه خودت که میدونی که با جینهو چیکار کرد نه ؟
یونجون : نه این دفعه دیگه من نمیزارم که بارام رو مثله جینهو ازم بگیره
بارام ویو :
میخواستم برم داخله حیاط تا یکم قدم بزنم ولی خب حسه کنجکاویم نزاشت و پشته در موندم که ببینم چی میگن
( ادمین : خب بچه ها بارام الان همه چیز رو شنیده از جمله اینکه هیونجین میخواد بفروشتش تااا برای ....... ازش استفاده بشه )
کله حرفاشون رو شنیدم
دیگه نتونستم طاقت بیارم و درو باز کردم و رفتم داخل که دیدم یونجون و اون پسری که فکر کنم اسمش ته هیون بود با تعجب داشتن بهم نگاه میکردن)
یونجون : بارام عزیزم تو ...
بارام : یو، یونجون ( بغض )
یونجون : بله عزیزم ؟
بارام : تمامه اون حرفایی که ته هیون گفت واقعی بود ؟
بارام : یعنی هق هق من قراره ... ( گریه میکنه 🗿 )
یونجون : عشقم دیگه این حرفو نزن به نظرت من میزارم که بابام تورو بفروشه ؟ ( بغلش میکنه 🗿)
بارام : نمیزاری ؟
یونجون : معلومه که نه تو تا اخرش ماله خودمی کیوتم
ته هیون : ایششش چندشا ( زیره لب میگه )
یونجون : ته هیون چیزی گفتی ؟
ته هیون : نه هیونگ
ته هیون : خب من میرم تا چشمای پاکم ازم گرفته نشدن
۱۱.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.