پسر عموی مغرور من●○
پسر عموی مغرور من●○
Chapter two P29
Last part
که کوک گفت
کوک:آ.ت
ا.ت:هوم
کوک:بیا ازدواج ونیم
ا.ت:چی
کوک:میخوام زودتر مال خودم بشی
ا.ت:باشه اما تو که منو زودتر مال خودت کردی
کوک:[خنده]
.
.
[روزعروسی]
دخترک با لباسی که زیبایی او را چند برابر میکرد همراه با پدرش به سمت همسر آینده قدم برداشت و وقتی رسیدن پدر دست های آن دو جوان را به هم وصل کرد و رفت سر جای خودش و دخترک همراه با مردش روی صحنه ایستادند
ا.ت ویو
بعد از حرف های مربوط عاقد گفت که همو ببوسیم کوک از کمدم منو گرفت و سرشو نزدیکم آورد و شروع کرد به بوسیدنم و منم دستامو به گردن کوک وصل کردم
.
.
بعد از تالار خارج شدیم و سوار ماشین شدیم تا به سمت عمارتی که دو برابر عمارت منو کوک بود بریم
[توی ماشین]
ا.ت:خستمممم
کوک:چی نه نه تازه کارمون شروع شده
ا.ت:کوکککککک
[زندگی این دونفر مانند فرشته و شیطان از هم جدا بود اما مگه خود شیطان هم یه روز فرشته نبود این عشق بین دو نفر اتفاق افتاد که حتا هیچکس تصورش هم نمیکرد]
از خوابت لذت ببر تا موقعی که بیدار بشی!
Chapter two P29
Last part
که کوک گفت
کوک:آ.ت
ا.ت:هوم
کوک:بیا ازدواج ونیم
ا.ت:چی
کوک:میخوام زودتر مال خودم بشی
ا.ت:باشه اما تو که منو زودتر مال خودت کردی
کوک:[خنده]
.
.
[روزعروسی]
دخترک با لباسی که زیبایی او را چند برابر میکرد همراه با پدرش به سمت همسر آینده قدم برداشت و وقتی رسیدن پدر دست های آن دو جوان را به هم وصل کرد و رفت سر جای خودش و دخترک همراه با مردش روی صحنه ایستادند
ا.ت ویو
بعد از حرف های مربوط عاقد گفت که همو ببوسیم کوک از کمدم منو گرفت و سرشو نزدیکم آورد و شروع کرد به بوسیدنم و منم دستامو به گردن کوک وصل کردم
.
.
بعد از تالار خارج شدیم و سوار ماشین شدیم تا به سمت عمارتی که دو برابر عمارت منو کوک بود بریم
[توی ماشین]
ا.ت:خستمممم
کوک:چی نه نه تازه کارمون شروع شده
ا.ت:کوکککککک
[زندگی این دونفر مانند فرشته و شیطان از هم جدا بود اما مگه خود شیطان هم یه روز فرشته نبود این عشق بین دو نفر اتفاق افتاد که حتا هیچکس تصورش هم نمیکرد]
از خوابت لذت ببر تا موقعی که بیدار بشی!
۲۰.۴k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.