تکپارتی
#تکپارتی
ساعت ۲۳:۳۵ شب در کلاب
مثل همیشه درحال انجام قمار بود ...
اما ایندفعه سر چیزی که قرار بود بشه کل زندگیش ...
ات با لیوانی پر از شراب در گوشه ای از اون کلاب شلوغ و پر سر و صدا نشسته بود .
اما ..... کی برنده ی این قمار میشه؟
& جئون لعنتت بهت
× بهت گفته بودم (پوزخند)
× حالا دخترت کو؟
& اون گوشه نشسته ... میتونی ببریش
جئون آروم از روی صندلی بلند شد و به سمت دخترک رفت .
- چیزی شده ... آقای جئون؟
× بیب بلند شو بریم خونه
- اما ....
× پدرت بازی رو به من باخت
ات آروم از جاش بلند شد و به طرف پدرش رفت .
& ات متاسفم ...
- مهم نیست ... خودم میخواستم برم
و آروم دنبال جئون راه افتاد .
جئون پشت فرمون نشست و ات با قدم های آهسته و با تردید توی ماشین نشست .
توی راه هیچ صحبتی رد و بدل نمیشد که .....
چطور شد ؟ ادامش بدم؟
ساعت ۲۳:۳۵ شب در کلاب
مثل همیشه درحال انجام قمار بود ...
اما ایندفعه سر چیزی که قرار بود بشه کل زندگیش ...
ات با لیوانی پر از شراب در گوشه ای از اون کلاب شلوغ و پر سر و صدا نشسته بود .
اما ..... کی برنده ی این قمار میشه؟
& جئون لعنتت بهت
× بهت گفته بودم (پوزخند)
× حالا دخترت کو؟
& اون گوشه نشسته ... میتونی ببریش
جئون آروم از روی صندلی بلند شد و به سمت دخترک رفت .
- چیزی شده ... آقای جئون؟
× بیب بلند شو بریم خونه
- اما ....
× پدرت بازی رو به من باخت
ات آروم از جاش بلند شد و به طرف پدرش رفت .
& ات متاسفم ...
- مهم نیست ... خودم میخواستم برم
و آروم دنبال جئون راه افتاد .
جئون پشت فرمون نشست و ات با قدم های آهسته و با تردید توی ماشین نشست .
توی راه هیچ صحبتی رد و بدل نمیشد که .....
چطور شد ؟ ادامش بدم؟
۸.۹k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.