پارت۳۰فیک:جرقه عشق
بعد از خوردن غذا ات ظرف هارو جمع کردوبرد تا بشوره،ومنم کیف پول هارو برداشتم ورفتم تو اتاق وهمه پول هارو تو گاوصندوق گذاشتم ویکم تو اتاق کارم نشستم ومسیر حمل بار اسلحه رو چک کردم.
بعد از چن دقیقه:
بلاخره کارم تموم شد بلند شدم واز اتاق کارم بیرون رفتم وبه اتاق مشترکمون رفتم ولی ات هنوز نیومده بود،نمیتونستم بدونش بخابم پس از اتاق خارج شدم واز پله ها پایین رفتم ،چراغ آشپزخونه هنوز روشن بود،رفتم سمت آشپزخونه،ات داشت ظرف هارو جمع میکرد،آروم رفتم سمتش ویهو از پشت بغلش کردم
_وای!کوک تویی؟ترسیدم
+خخخخخخ ببخشید عشقم،میشه ول کنی بیای بریم بخابیم؟
_آخهه..
+آخه بی آخه همین که گفتم
دستکش هارو از دستش دراوردم وبراید استایل بغلش کردم وچراغ آشپزخونه رو خاموش کردم واز پله ها رفتم بالا ووارد اتاقمون شدم وگذاشتمش رو تخت خواب وبعد درو بستم واومدم کنارش دراز کشیدم
_کوک؟
+جانم زندگیم
_میشه بغلت بخابم؟
+چطور؟نکنه عادت کردی؟
_راستش آره،بغلت نخابم خابم نمیبره
+چه عادت خوبی،بیا عشقم،بیا بغلم
محکم بغلش کردم وسرشو بوسیدم
+ات؟
_جونم
+میخام اخر این هفته عروسی بگیریم
_چی؟آخر این هفته؟
+آره،خوشحال نشدی؟
_چرا خیلی خوشحال شدم ولی هنوز هیچ کاری نکردیم؟
+خیالت راحت همه چی آمادس،فردا میریم برا پروف لباس عروس،چطوره؟
_وای کوک خیلیییییییییییییی دوستتتتتتتتت دارمممممممممم
+منم خیلیییییییییییییی دوستتتتتتتتت دارمممممممممم بیبی من💋
+خوب عشقم بیا بخابیم که فردا کلی کار داریم
_وای اونقدر خوشحالم که خوابم پرید
+اگه خوابت نمیاد پاشم یه کار دیگه بکنیم؟
_چه کاری؟
+خخخخخ یعنی نمیدونی؟
_اومممم نه
+باش بزار بلند بشم الان میفهمی
_نهههههه میدونم ،نمیخاد بخاب منم میخابم
+خخخخخخ باش
_شب بخیر عشقم
+شب تو هم بخیر زندگیم
محکم همو بغل کردیم وخابیدیم
...................
.
.
.ببخشید دیر شدوممنونم به خاطر حمایت هاتون😘😘
شرط پارت بعدی ۱۴ لایک،برسونید تا زود بزارم
بعد از چن دقیقه:
بلاخره کارم تموم شد بلند شدم واز اتاق کارم بیرون رفتم وبه اتاق مشترکمون رفتم ولی ات هنوز نیومده بود،نمیتونستم بدونش بخابم پس از اتاق خارج شدم واز پله ها پایین رفتم ،چراغ آشپزخونه هنوز روشن بود،رفتم سمت آشپزخونه،ات داشت ظرف هارو جمع میکرد،آروم رفتم سمتش ویهو از پشت بغلش کردم
_وای!کوک تویی؟ترسیدم
+خخخخخخ ببخشید عشقم،میشه ول کنی بیای بریم بخابیم؟
_آخهه..
+آخه بی آخه همین که گفتم
دستکش هارو از دستش دراوردم وبراید استایل بغلش کردم وچراغ آشپزخونه رو خاموش کردم واز پله ها رفتم بالا ووارد اتاقمون شدم وگذاشتمش رو تخت خواب وبعد درو بستم واومدم کنارش دراز کشیدم
_کوک؟
+جانم زندگیم
_میشه بغلت بخابم؟
+چطور؟نکنه عادت کردی؟
_راستش آره،بغلت نخابم خابم نمیبره
+چه عادت خوبی،بیا عشقم،بیا بغلم
محکم بغلش کردم وسرشو بوسیدم
+ات؟
_جونم
+میخام اخر این هفته عروسی بگیریم
_چی؟آخر این هفته؟
+آره،خوشحال نشدی؟
_چرا خیلی خوشحال شدم ولی هنوز هیچ کاری نکردیم؟
+خیالت راحت همه چی آمادس،فردا میریم برا پروف لباس عروس،چطوره؟
_وای کوک خیلیییییییییییییی دوستتتتتتتتت دارمممممممممم
+منم خیلیییییییییییییی دوستتتتتتتتت دارمممممممممم بیبی من💋
+خوب عشقم بیا بخابیم که فردا کلی کار داریم
_وای اونقدر خوشحالم که خوابم پرید
+اگه خوابت نمیاد پاشم یه کار دیگه بکنیم؟
_چه کاری؟
+خخخخخ یعنی نمیدونی؟
_اومممم نه
+باش بزار بلند بشم الان میفهمی
_نهههههه میدونم ،نمیخاد بخاب منم میخابم
+خخخخخخ باش
_شب بخیر عشقم
+شب تو هم بخیر زندگیم
محکم همو بغل کردیم وخابیدیم
...................
.
.
.ببخشید دیر شدوممنونم به خاطر حمایت هاتون😘😘
شرط پارت بعدی ۱۴ لایک،برسونید تا زود بزارم
۳.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.