پارت12

پارت12
و به دستم نزدیک کردم و چشمامو بستم که صدای پله ها اومد یه نفر داشت صدام میطد بی اهمیت رگ دستمو زدمو در اتاقم باز شد مامانبزرگم دویدسمتم
+تو..... تو چیکار کردیی
_فقط دارم خودمو راحت میکنم طورو خدا بزار بمیرم دکترو خبر نکن
+قسمم نده
داشتم صدایی هایی رو میشنیدمو سیاهیی، تموم شد.
تهیونگ ویو
داشتم با یونا کیسمو میرفتم که گوشیم زنگ خورد بی اهمیت کارمو انجام دادم با زم داشت زنگ میخورد نگاه کردم بابا بود
_اوففف بیب صب کن میام
رفتم سمت گوشیو جواب دادم ـ
ــ جانم بابا
+زودی بیا بیمارستان
ــچیشده
+ا.ت خودکشی کرده
ــ چیکار کردع؟
+ خودکشییی زودی بیاا

مایل به پارت بعد؟