چند پارتی تهیونگـــ3
*اخر کتاب اهو و ماشین:*
"هانیول، همونطور ک با چشمهایی ک فرقی با جنگل های پر از درخت نداشت ب فلیکس خیره شده بود، شروع کرد ب اروم اروم اشک ریختن...درسته بعد از اون همه مشقت و دردسر الان توی اغوش همن، ولی فقط با یک صدای اشنا همه ی اون روزهای نفرت انگیز یادش اومد...
فلیکس ساعتها بود ک بی وقفه ساکسیفون میزد، درحالی ک نمیدونست چقدر این صدا هانیول و تحریک ب اشک ریختن میکنه...فرقی نداره صدای نت ها موسیقی ای شاد بسازن یا غم انگیز، بستگی ب نوازندش داره...هرکسی ک هرکاری رو با عشق انجام بده، قطعا نتیجه اش هم همونطور با احساس تحویل میگیره...
بالاخره فلیکس سازش رو کنار گذاشت و نگاهش و ب معشوقش داد...با انگشتهای کشیدش اشکهای هانیول و پاک کرد و سرشو روی قلبش گذاشت...
_میشنوی هانیول؟ این صدای قلب منه ک داره برای تو میتپه...میبینی؟ اینجا خونه ی ماست...حس میکنی؟ این اغوش منه ک توش جات امنه...
هانیول با چشمهای سبزش ب فلیکس خیره شد...درسته ک نمیتونست جلوی اشک ریختناشو بگیره، ولی توی حرف زدن هیچوقت کم نمیاورد...
+فلیکسم...دوباره برای بارها و بارها میخوام بهت بگم...من و تو مثل ماشین و اهو میمونیم...من اهو و تو ماشین، تا ابد..."
*اهو و ماشین ی اصطلاحه. وقتی توی جنگل ماشین جلوی ی اهو می ایسته، اهو ب چراغهای ماشین خیره میشه و هیچ حرکتی نمیکنه. انگار ک پذیرفته قراره بمیره ولی هیچ حرکتی نمیکنه. ک اینجاهم ازش استفاده ی عاشقانه شده ک یعنی هانیول میدونه ک فلیکس واسش خطرناکه ولی بازهم نمیتونه ازش دست بکشه و هیپنوتیزمش شده*
"هانیول، همونطور ک با چشمهایی ک فرقی با جنگل های پر از درخت نداشت ب فلیکس خیره شده بود، شروع کرد ب اروم اروم اشک ریختن...درسته بعد از اون همه مشقت و دردسر الان توی اغوش همن، ولی فقط با یک صدای اشنا همه ی اون روزهای نفرت انگیز یادش اومد...
فلیکس ساعتها بود ک بی وقفه ساکسیفون میزد، درحالی ک نمیدونست چقدر این صدا هانیول و تحریک ب اشک ریختن میکنه...فرقی نداره صدای نت ها موسیقی ای شاد بسازن یا غم انگیز، بستگی ب نوازندش داره...هرکسی ک هرکاری رو با عشق انجام بده، قطعا نتیجه اش هم همونطور با احساس تحویل میگیره...
بالاخره فلیکس سازش رو کنار گذاشت و نگاهش و ب معشوقش داد...با انگشتهای کشیدش اشکهای هانیول و پاک کرد و سرشو روی قلبش گذاشت...
_میشنوی هانیول؟ این صدای قلب منه ک داره برای تو میتپه...میبینی؟ اینجا خونه ی ماست...حس میکنی؟ این اغوش منه ک توش جات امنه...
هانیول با چشمهای سبزش ب فلیکس خیره شد...درسته ک نمیتونست جلوی اشک ریختناشو بگیره، ولی توی حرف زدن هیچوقت کم نمیاورد...
+فلیکسم...دوباره برای بارها و بارها میخوام بهت بگم...من و تو مثل ماشین و اهو میمونیم...من اهو و تو ماشین، تا ابد..."
*اهو و ماشین ی اصطلاحه. وقتی توی جنگل ماشین جلوی ی اهو می ایسته، اهو ب چراغهای ماشین خیره میشه و هیچ حرکتی نمیکنه. انگار ک پذیرفته قراره بمیره ولی هیچ حرکتی نمیکنه. ک اینجاهم ازش استفاده ی عاشقانه شده ک یعنی هانیول میدونه ک فلیکس واسش خطرناکه ولی بازهم نمیتونه ازش دست بکشه و هیپنوتیزمش شده*
۳۰.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.