خواهربرادری(session2)part18
خواهربرادری(session2)part18
(فرداصبح)
شب قبل کوک و هایون پیش هم خوابیدن(منحرف نشید خاهربرادرننن)کوک تو بغل هایون آرامشی که خیلی وقت بود از دست داده بود رو داشت صبح زود با سروصدای قاشق چنگال هایون از خواب بلند شد..توجهش به جونگ کوکی که غرق در خواب بود جلب شد اروم اروم از تو بغلش دراومد...به سمت در رفت و اروم طوری که کوک بیدار نشه دروباز کرد و با جیمین ای که انگار ۵ ساعته منتظره روبرو شد
هایون:جیغغغغغغغغغغ عررررررر
کوک:چیشددد کی مردد؟بچه جی هوپ مردد؟من کجام؟جهنم چرا اینشکلیه؟
هایون:کی گفته جهنمی...ولی یچیزی بچه جی هوپ مگه بدنیا اومده؟
جیمین:صبت بخیر......عمه هایون...اصلا بهت نمیاد(🙄)
هایون:عررررررررررذرررر واقعاااااااااا منه کصخل چرا متوجه نشدمممم..حالا شازدمون کووو؟
جیمین:شازده نیس
هایون:عع پرنسسس؟
جیمین:دیگه حرف نزن حوصلمو سر بردی بیا پایین
هایون:(محکم)یوووو پارک جیمین
جیمین دستاشو برد تو جیب اش و با خونسردی تمام برگشت سمت هایون
هایون:اهم اهم چقد هوا خوبههه(الفرار کرد😂)
کوک:چقد بد بیدار شدم
جیمین:گمشو بیا پایین
کوک:یا این طرز برخورد با آدمی که لب مرگ بوده نیستتتتت
جیمین:به چپم
کوک:چرا سعی میکنی منو آبم کنی
جیمین:هوفف خفه شو دیگهههه
کوک:باشههههههععع
هایون از پله ها رفت پایین رسید به میز ناهارخوری اما چیزی که فکرش به ذهن هایون رسید مانع نشستنش و سوالاتی تو ذهن جی هوپ و جیمین شد
جی هوپ:چیشده
هایون:وایسا
جیمین:نشستیم
کوک:عرررر
جیمین:چرا عین خر عر میزنین شما دوتا
هایون:هینننننننننننن
جی هوپ:باز چ گلی خوردی
هایون:جیمینااا گوشیم کوووو؟؟؟
جیمین:اونجا
هایون:تنکیووو
هایون متوجه تهیونگ شده بود میدونست کارش ساخته اس بدون خبر تهیونگ اومده بود خونهی جی هوپ و پسرا و به تهیونگ خبر نداده بود قشنگ میتونست تصور کنه که پوستش کندس و قراره بد تنبیه بشه اونم حتی وقتی شب مونده بود با دیدن ۳۴ تا میس کال و ۱۹ تا پیام از طرف ته ته جیغی بنفش کشید که باعث جلب توجه کسایی که رو میز نشسته بودن بشه
کوک:باز جن زدع شدعع
الینا:این چی بود؟
جی هوپ:این آدم نمیشه نه؟
جیمین:ایگووووو چقد بهم میان
جی هوپ:کیو میگی؟خواهربرادری لف دادین نه؟
کوک:برادر گرامی منظورش کاپل نقش اولمونه.
جی هوپ:وایسا ینی تهیونگ و هایون
کوک:نه منو تهیونگ
کوک بعده حرفش زد زیر خنده اما خندش با با پرتاب دمپایی از طرف هایون که برخورد کرده بود به سرش قط شد
کوک:..............
ادامه پارت بعد
(فرداصبح)
شب قبل کوک و هایون پیش هم خوابیدن(منحرف نشید خاهربرادرننن)کوک تو بغل هایون آرامشی که خیلی وقت بود از دست داده بود رو داشت صبح زود با سروصدای قاشق چنگال هایون از خواب بلند شد..توجهش به جونگ کوکی که غرق در خواب بود جلب شد اروم اروم از تو بغلش دراومد...به سمت در رفت و اروم طوری که کوک بیدار نشه دروباز کرد و با جیمین ای که انگار ۵ ساعته منتظره روبرو شد
هایون:جیغغغغغغغغغغ عررررررر
کوک:چیشددد کی مردد؟بچه جی هوپ مردد؟من کجام؟جهنم چرا اینشکلیه؟
هایون:کی گفته جهنمی...ولی یچیزی بچه جی هوپ مگه بدنیا اومده؟
جیمین:صبت بخیر......عمه هایون...اصلا بهت نمیاد(🙄)
هایون:عررررررررررذرررر واقعاااااااااا منه کصخل چرا متوجه نشدمممم..حالا شازدمون کووو؟
جیمین:شازده نیس
هایون:عع پرنسسس؟
جیمین:دیگه حرف نزن حوصلمو سر بردی بیا پایین
هایون:(محکم)یوووو پارک جیمین
جیمین دستاشو برد تو جیب اش و با خونسردی تمام برگشت سمت هایون
هایون:اهم اهم چقد هوا خوبههه(الفرار کرد😂)
کوک:چقد بد بیدار شدم
جیمین:گمشو بیا پایین
کوک:یا این طرز برخورد با آدمی که لب مرگ بوده نیستتتتت
جیمین:به چپم
کوک:چرا سعی میکنی منو آبم کنی
جیمین:هوفف خفه شو دیگهههه
کوک:باشههههههععع
هایون از پله ها رفت پایین رسید به میز ناهارخوری اما چیزی که فکرش به ذهن هایون رسید مانع نشستنش و سوالاتی تو ذهن جی هوپ و جیمین شد
جی هوپ:چیشده
هایون:وایسا
جیمین:نشستیم
کوک:عرررر
جیمین:چرا عین خر عر میزنین شما دوتا
هایون:هینننننننننننن
جی هوپ:باز چ گلی خوردی
هایون:جیمینااا گوشیم کوووو؟؟؟
جیمین:اونجا
هایون:تنکیووو
هایون متوجه تهیونگ شده بود میدونست کارش ساخته اس بدون خبر تهیونگ اومده بود خونهی جی هوپ و پسرا و به تهیونگ خبر نداده بود قشنگ میتونست تصور کنه که پوستش کندس و قراره بد تنبیه بشه اونم حتی وقتی شب مونده بود با دیدن ۳۴ تا میس کال و ۱۹ تا پیام از طرف ته ته جیغی بنفش کشید که باعث جلب توجه کسایی که رو میز نشسته بودن بشه
کوک:باز جن زدع شدعع
الینا:این چی بود؟
جی هوپ:این آدم نمیشه نه؟
جیمین:ایگووووو چقد بهم میان
جی هوپ:کیو میگی؟خواهربرادری لف دادین نه؟
کوک:برادر گرامی منظورش کاپل نقش اولمونه.
جی هوپ:وایسا ینی تهیونگ و هایون
کوک:نه منو تهیونگ
کوک بعده حرفش زد زیر خنده اما خندش با با پرتاب دمپایی از طرف هایون که برخورد کرده بود به سرش قط شد
کوک:..............
ادامه پارت بعد
۷.۴k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.