دختر خوانده ی هیولا پارت چهل و چهارم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت چهل و چهار•••
"مارگارت"
کتابا و دفترامو جمع میکنم و رو به مکس میگم: خب. مکس، جلسه ی بعد تکالیفتو حتما کامل کن و بهم نشون بده تا نمره تو وارد کنم. باشه؟
مکس- چشم خانوم.
از کلاس میرم بیرون و به سمت دفتر میرم. اخیش! نیم ساعت استراحت داریم و بعد بدبختی. زنگ بعد جلسه ی اولیاست.
پفف باید با کلی مامان و بابا حرف بزنم..
"آریانا"
دیگه ساعت جلسه ی اولیا بود. کل تنم داشت میلرزید. یعنی میتونستم واقعا شدو رو ببینم؟ حتی باهاش حرف بزنم؟ واقعا میتونستم؟ از ذوق و هیجان دارم میمیرمم!
صدای زنگ تفریحو میشنوم. رو به بچه ها میگم: همگی خسته نباشین کارتون عالی بود بچه ها! برین استراحت.
ماری- ممنون خانوم.
درحالی که دور میشد دیدم داره به سمت الیزابت که کنار امی وایساده میره و میگه: الیزابتت!
با دیدن امی بدجورر خورد تو ذوقم.. شدو نیومده بود.. امی اومده بودددددد ای خدااا.
•••پارت چهل و چهار•••
"مارگارت"
کتابا و دفترامو جمع میکنم و رو به مکس میگم: خب. مکس، جلسه ی بعد تکالیفتو حتما کامل کن و بهم نشون بده تا نمره تو وارد کنم. باشه؟
مکس- چشم خانوم.
از کلاس میرم بیرون و به سمت دفتر میرم. اخیش! نیم ساعت استراحت داریم و بعد بدبختی. زنگ بعد جلسه ی اولیاست.
پفف باید با کلی مامان و بابا حرف بزنم..
"آریانا"
دیگه ساعت جلسه ی اولیا بود. کل تنم داشت میلرزید. یعنی میتونستم واقعا شدو رو ببینم؟ حتی باهاش حرف بزنم؟ واقعا میتونستم؟ از ذوق و هیجان دارم میمیرمم!
صدای زنگ تفریحو میشنوم. رو به بچه ها میگم: همگی خسته نباشین کارتون عالی بود بچه ها! برین استراحت.
ماری- ممنون خانوم.
درحالی که دور میشد دیدم داره به سمت الیزابت که کنار امی وایساده میره و میگه: الیزابتت!
با دیدن امی بدجورر خورد تو ذوقم.. شدو نیومده بود.. امی اومده بودددددد ای خدااا.
۲.۱k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.