عشق اشتباه 20
یه ارایش خیلی کم کردم و رفتم بیرون از اتاق
وقتی رفتم خونه دیدم همه بچه ها پیش هم نشستن
منم رفتم پیششون نشستم و تصمیم گرفتیم فیلم ببینیم
اصلا به کای اهمیت نمیدادم با اینکه همش میخواست کنار من باشه
فیلم شروع شد و بعد ده دیقه کای اومد پیش من نشست و دستشو انداخت پشت گردنم
منم خودمو اونور تر کشوندم
کا :عزیزم اینجور نکن دیگه
ات : برو پیش هانا بشین
کا : من که معذرت خواهی کردم
که بلند شدم و رفتم بیرون
دیدم کوک بیرون داره سیگار میکشه
رفتم پیشش نشستم
ات : کوک تو سیگار میکشی
کوک : اره
بوش اذیتت میکنه
ات : نه نمیکنه ولی میشه دیگه نکشی
دوست ندارم
کوک : چشم
و سیگارو خاموش کرد
ات : بریم تو فیلم ببینیم
کوک : باشه
.
.
.
بعد از یک ساعت و نیم فیلم تموم شد و ما تصمیم گرفتیم بخوابیم
واسه همه رفتیم تو اتاقمون
وقتی رفتم تو اتاق دیدم کوک رو تخت دراز کشیده ینی الان باید پیش هم بخوابیم؟
کوک : بیا بخ واب به چی نگاه میکنی
ات : پیش هم میخوابیم
کوک : اره دیگه
قبلا هم باهم دوست بودیم پیش هم میخوابیدیم دیگه
ات : باشه
دراز کشیدم و سیاهی مطلق
.
.
.
صبح که بیدار شدم دیدم کوک از پشت بغلم کرده
وقتی دیدمش تعجب کردم واسه همین از تخت افتادم پایین
کوک : چته
ات : چرا منو بغل کردی
کوک : ببخشید حواسم نبود
ات : کوک
کوک : بله
ات : ینی هلنا و کاین دیشب پیش هم خوابیده بودن؟
کوک : حتما دیگه
ات : باشه
رفتم سرویس کارای لازم و انجام دادم ارایش مردم موهامو اتو کردم و رفتم بیرون
لطفا حمایت 🤠💅
وقتی رفتم خونه دیدم همه بچه ها پیش هم نشستن
منم رفتم پیششون نشستم و تصمیم گرفتیم فیلم ببینیم
اصلا به کای اهمیت نمیدادم با اینکه همش میخواست کنار من باشه
فیلم شروع شد و بعد ده دیقه کای اومد پیش من نشست و دستشو انداخت پشت گردنم
منم خودمو اونور تر کشوندم
کا :عزیزم اینجور نکن دیگه
ات : برو پیش هانا بشین
کا : من که معذرت خواهی کردم
که بلند شدم و رفتم بیرون
دیدم کوک بیرون داره سیگار میکشه
رفتم پیشش نشستم
ات : کوک تو سیگار میکشی
کوک : اره
بوش اذیتت میکنه
ات : نه نمیکنه ولی میشه دیگه نکشی
دوست ندارم
کوک : چشم
و سیگارو خاموش کرد
ات : بریم تو فیلم ببینیم
کوک : باشه
.
.
.
بعد از یک ساعت و نیم فیلم تموم شد و ما تصمیم گرفتیم بخوابیم
واسه همه رفتیم تو اتاقمون
وقتی رفتم تو اتاق دیدم کوک رو تخت دراز کشیده ینی الان باید پیش هم بخوابیم؟
کوک : بیا بخ واب به چی نگاه میکنی
ات : پیش هم میخوابیم
کوک : اره دیگه
قبلا هم باهم دوست بودیم پیش هم میخوابیدیم دیگه
ات : باشه
دراز کشیدم و سیاهی مطلق
.
.
.
صبح که بیدار شدم دیدم کوک از پشت بغلم کرده
وقتی دیدمش تعجب کردم واسه همین از تخت افتادم پایین
کوک : چته
ات : چرا منو بغل کردی
کوک : ببخشید حواسم نبود
ات : کوک
کوک : بله
ات : ینی هلنا و کاین دیشب پیش هم خوابیده بودن؟
کوک : حتما دیگه
ات : باشه
رفتم سرویس کارای لازم و انجام دادم ارایش مردم موهامو اتو کردم و رفتم بیرون
لطفا حمایت 🤠💅
۱۲.۹k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.