پارت اول🍷
پارت اول🍷
---
**عنوان: عشق در شبهای تاریک**
در یک شهر تاریک و مرموز، جیمین، یک خوناشام با قلبی نرم و مهربان، زندگی میکرد. او هر شب به دنبال خون نمیرفت، بلکه به دنبال عشق و دوستی بود.
یک شب، وقتی که جیمین در حال گشتزنی در خیابانهای خلوت بود، به دختری به نام ات برخورد. ات، دختری شجاع و پر از زندگی بود که هیچ ترسی از جیمین نداشت. او به جیمین نزدیک شد و گفت: "چرا همیشه در سایهها پنهان میشی؟"
جیمین که از این سوال شگفتزده شده بود، تصمیم گرفت به ات نزدیکتر شود و داستان زندگیاش را برای او تعریف کند. ات با شنیدن داستان جیمین، نه تنها از او نترسید، بلکه به او گفت که میتواند به او کمک کند تا زندگیاش را تغییر دهد.
با گذشت زمان، جیمین و ات به دوستان نزدیکی تبدیل شدند و جیمین یاد گرفت که عشق و دوستی میتواند از تاریکیها عبور کند. در نهایت، جیمین تصمیم میگیرد که دیگر به خون نیازی ندارد و با ات زندگی جدیدی را آغاز کند.
پایان داستان، جیمین و ات در یک شب زیبا زیر نور ماه، دست در دست هم به سمت آیندهای روشن و شاد حرکت میکنند.
---
امیدوارم این داستان به دلت بشینه! 🌙❤️
---
**عنوان: عشق در شبهای تاریک**
در یک شهر تاریک و مرموز، جیمین، یک خوناشام با قلبی نرم و مهربان، زندگی میکرد. او هر شب به دنبال خون نمیرفت، بلکه به دنبال عشق و دوستی بود.
یک شب، وقتی که جیمین در حال گشتزنی در خیابانهای خلوت بود، به دختری به نام ات برخورد. ات، دختری شجاع و پر از زندگی بود که هیچ ترسی از جیمین نداشت. او به جیمین نزدیک شد و گفت: "چرا همیشه در سایهها پنهان میشی؟"
جیمین که از این سوال شگفتزده شده بود، تصمیم گرفت به ات نزدیکتر شود و داستان زندگیاش را برای او تعریف کند. ات با شنیدن داستان جیمین، نه تنها از او نترسید، بلکه به او گفت که میتواند به او کمک کند تا زندگیاش را تغییر دهد.
با گذشت زمان، جیمین و ات به دوستان نزدیکی تبدیل شدند و جیمین یاد گرفت که عشق و دوستی میتواند از تاریکیها عبور کند. در نهایت، جیمین تصمیم میگیرد که دیگر به خون نیازی ندارد و با ات زندگی جدیدی را آغاز کند.
پایان داستان، جیمین و ات در یک شب زیبا زیر نور ماه، دست در دست هم به سمت آیندهای روشن و شاد حرکت میکنند.
---
امیدوارم این داستان به دلت بشینه! 🌙❤️
۹۰۲
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.