پارت پنجم

پارت پنجم
ده سال قبل: بچگی ا.ت
+مامان من رفتم با سارا بازی
م.ت: باشه برو ولی مواظب خودت باش!
+حتما
+سارا بیا بریم تو حیاط
سارا: اوکی(نکته سارا دختر عموی ا.ته)
سارا: فقط وایسا برم گوشی یه مامانمو بیارم
+باشه
/////3 مین بعد/////
سارا: اجی چقدر سرت تو گوشیته
+خوب چیکار کنم
سارا: خوب آجی همون طور که سرت تو گوشیته من آهنگ میزارم تو هر وقت خواستی صداشو قطع و وصل کن
+اوکی
/////5 مین بعد/////
+همین؟
سارا: آره همین بود! خسته شدم
+اوکی
سارا: الان میخوام با گوشیه مامانم بازی کنم
+باش
/////3 مین بعد/////
فاطمه:(نکته فاطمه مادر ساراست)
فاطمه: سارا گوشیه مامانو بده
سارا: باشه
+خوب سارا بیا بریم از تو باغچه گل برداریم گلدون درست کنیم!!
سارا: اوکی
/////5 مین بعد/////
فاطمه: سارا بیا بالا چرا برنامه های گوشیه مامانو حذف کردی
سارا: مامان من نبودم
فاطمه: گوشی دست کی بوده؟
سارا: ا.ت
+وا گوشی دست من نبوده!
فاطمه: دختر من هیچ وقت دروغ نمیگه
+پس حتما من دروغ گوم
و رفت تو خونه
_همین بود؟
+آرع
+چرا گریه کردی
_چون حقت خورده شد
+مهم نیست امشب نوهش و دخترش و خودش و عموم تو خیابون میخوابن
#کارت درست بود
@واقعا درست بود
✓راست میگه
•حق گفتت