عشق طولانی
کوک: داشتیم صحبت میکردیم که یدفعه زنگ خونه به صدا دراومد
تهیونگ: من باز میکنم
یونجی: ته کی بود؟
کوک: وقتی ته اومد تو دیدم پشت سرش ی پسر و دخترن که دست همو گرفتن اومدن تو پرسیدم اینا کین؟
یونجی: مگه نگفتی ساعت 2 میرسی؟ قرار بود با شوهرم بیام حیف شد که
هیونجین: نه بابا نمیخواست زحمت بکشی بنازم چه با خواهرتون استقبال گرمی کردین
ایو: الان باید بزنم تو دهنت یا دیره!؟
جیهوپ: خیلی خب اروم باشین مثل ادم حرف بزنین
کوک: فک نکنم دخترا با این کاری داشته باشن از خونه داداشم گمشو بیرون
هیونجین: این کارتون بی جواب نمیمونه الان دارم میگم خودتونو اماده کنین بریم عزیزم
جیهوپ: دیگه هرچقدر ساکت موندم بسه بیروننن(با داد)
ایو: عزیزم اروم باش عه رفت رفت
کوک: جان!؟؟
یونجی: عزیزم!!؟؟
ایو: عا چیزه ریدم که اهم
جیهوپ: هوف بالاخره تموم شد پنهون کاری راحت شدمممم
شوگا: عجب عجب من یکی دارم برا تو
نامجون: جیهوپ واقعا غربیه بودیم؟
ایو: نه اوپا نیستین من اینجوری خواستم ببخشید
نامجون: مهم نیست بچه ها بریم
کوک: من اماده ام
یونجی: کوک میشه سر راهت منم برسونی ببخشید
ایو: خودم میبرمت اخه
یونجی: نمیخواد ممنون خدافظ
جیهوپ: وای وای
بچه ها: خدافظ
ایو و جیهوپ: خدافظ
تهیونگ: داداش باید بهمون میگفتی
جیهوپ: میدونم نگران نباش درستش میکنم ایو بیا بریم خدافظ
یونجی: واقعا انگار نه انگار من خواهرشم مثلاا
کوک: حرص نخور بچه حتما اینجوری راحت تر بوده
یونجی: عا اره(ووییی بهم گف بچههه عرر من غش(وقتی ادمین بیشتر ذوق میکنه🤌😂)
کوک: بریم خونه من؟
یونجی: برای چی میرم خونمون ممنون
کوک: هیونجین خطرناکه بیا این چند شبو خونه من بخواب
یونجی: اخه.. وسایلم خونه اس
کوک: باشه میریم برداریم
یونجی: هوم فردا عقد میکنیم؟
کوک: اره صبح ساعت 8 دیروز نشد
یونجی: باشه پس بریم خونه حتما لباسامو بردارم
کوک: از دست شما دخترا همش به فکر لباسیناا
یونجی: داشتم میخندیدم که
تهیونگ: من باز میکنم
یونجی: ته کی بود؟
کوک: وقتی ته اومد تو دیدم پشت سرش ی پسر و دخترن که دست همو گرفتن اومدن تو پرسیدم اینا کین؟
یونجی: مگه نگفتی ساعت 2 میرسی؟ قرار بود با شوهرم بیام حیف شد که
هیونجین: نه بابا نمیخواست زحمت بکشی بنازم چه با خواهرتون استقبال گرمی کردین
ایو: الان باید بزنم تو دهنت یا دیره!؟
جیهوپ: خیلی خب اروم باشین مثل ادم حرف بزنین
کوک: فک نکنم دخترا با این کاری داشته باشن از خونه داداشم گمشو بیرون
هیونجین: این کارتون بی جواب نمیمونه الان دارم میگم خودتونو اماده کنین بریم عزیزم
جیهوپ: دیگه هرچقدر ساکت موندم بسه بیروننن(با داد)
ایو: عزیزم اروم باش عه رفت رفت
کوک: جان!؟؟
یونجی: عزیزم!!؟؟
ایو: عا چیزه ریدم که اهم
جیهوپ: هوف بالاخره تموم شد پنهون کاری راحت شدمممم
شوگا: عجب عجب من یکی دارم برا تو
نامجون: جیهوپ واقعا غربیه بودیم؟
ایو: نه اوپا نیستین من اینجوری خواستم ببخشید
نامجون: مهم نیست بچه ها بریم
کوک: من اماده ام
یونجی: کوک میشه سر راهت منم برسونی ببخشید
ایو: خودم میبرمت اخه
یونجی: نمیخواد ممنون خدافظ
جیهوپ: وای وای
بچه ها: خدافظ
ایو و جیهوپ: خدافظ
تهیونگ: داداش باید بهمون میگفتی
جیهوپ: میدونم نگران نباش درستش میکنم ایو بیا بریم خدافظ
یونجی: واقعا انگار نه انگار من خواهرشم مثلاا
کوک: حرص نخور بچه حتما اینجوری راحت تر بوده
یونجی: عا اره(ووییی بهم گف بچههه عرر من غش(وقتی ادمین بیشتر ذوق میکنه🤌😂)
کوک: بریم خونه من؟
یونجی: برای چی میرم خونمون ممنون
کوک: هیونجین خطرناکه بیا این چند شبو خونه من بخواب
یونجی: اخه.. وسایلم خونه اس
کوک: باشه میریم برداریم
یونجی: هوم فردا عقد میکنیم؟
کوک: اره صبح ساعت 8 دیروز نشد
یونجی: باشه پس بریم خونه حتما لباسامو بردارم
کوک: از دست شما دخترا همش به فکر لباسیناا
یونجی: داشتم میخندیدم که
۴.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.