پارت ۲

مثل هر روز خاله ت با مهربونی بیدارت کرد
خاله. ات.... اتتتتت..بیدارشو دیر میرسی به مدرسه ات هااا
با صدا زدن های مکرر خاله ت بیدار شدی
امروز قرار ملاقات با شوگر ددیت آرمین رو داشتی ، بخواطر همین میدونستی باید بهترین ورژن هر روزت رو داشته باشی.به سمت در اتاق رفتی و وارد پذیرایی خونه شدی
ات. اومممم... خوابم میاد خالههه
خاله ت با لبی خندون و صورتی فرشته مانند اداتو در میاره
ات. عههه خالهههه
میری سراغ کار های روتینت صورتت رو میشوری و ماسک صورتی رو صورتت میزاری تا پف صورتت رو بگیره .میری روی یکی از صندلیه نهارخوری میشینی
پرانرژی به خاله ت نگاه میکنی.
خاله. چیشد چیشد آفتاب از کدوم طرف در اومده انقدر سرحال شدی دیروز حتی آب به صورتت نزدی حالا این ماسک و اسکراب چیمیگه.
ات. عهه خاله جون آدما عوض میشن .
خاله. خداکنه بعضی آدما عوضی نشن.
میزنی زیر خنده و کف پذیرایی ولو میشی. بعد از خوردن صبحونت به سمت اتاقت میری و دری پشت سرت میبندی
یه نگاه به ساعت میکنی خوبه هنوز وقت دارم آماده شم
سمت کشو لباس زیرت رفتی چون مهم ترین چیز امروز لباس زیرات بودن، با دیدن ست قرمز طوری و گیپور دستی روش میکشی و برش میداری. اره درسته اون عاشق رنگ قرمزه .