فرشته غریبه p¹⁷
تهیونگ سردرگم بود ، نمیدونست کجا دنبال ات بره ، با خودش میگفت که نکنه بلایی سر ات اومده باشه و از همه جا بیخبر بود ، تا حدود ساعت ۱۲ شب تو خیابون دنبال ات گشت آخرش خسته شد و برگشت خونه که دید ات نشسته جلو تلویزیون لم داده و داره غذا میخوره
ات: اووو تهیونگ شی برگشتی؟ بیا نودل درست کردم
تهیونگ: هوییی بچه میدونی از صبح چقد دنبالتم؟؟؟کجا بودی؟*داد خیلی بلند*
ات: مگه تو خونه اومدی؟؟
تهیونگ: معلومه ۳ ساعت داشتم میگشتم ...
ات: پس اون مرده تو بودی !
تهیونگ: عایشششش .....
ات: من فکر کردم تو سومویی پس قایم شدم ..
تهیونگ: دقیقا کجا بودی که نتونستم پیدات کنم؟؟؟؟
ات: همم ، زیر تخت ...
تهیونگ: باورم نمیشه ذهنم نکشید ...! آیگوو
ات:*خنده*
تهیونگ: از این به بعد بهم زنگ بزن و بگو کجایی ! خسته شدم انقد تو شهر گشتم ...
ات: باشه دیگه! چقد غر میزنی !
تهیونگ: عایششش میدونی ساعت چنده ؟! اصن ولش کن ، خستم میرم بخوابم ....
ات: مرتیکه غر غرو ، خدابیامرز ننه بزرگمم انقد غر نمیزد
تهیونگ رفت تو اتاق و ....
شرط پارت بعد
کامنت 30
لایک 40
ات: اووو تهیونگ شی برگشتی؟ بیا نودل درست کردم
تهیونگ: هوییی بچه میدونی از صبح چقد دنبالتم؟؟؟کجا بودی؟*داد خیلی بلند*
ات: مگه تو خونه اومدی؟؟
تهیونگ: معلومه ۳ ساعت داشتم میگشتم ...
ات: پس اون مرده تو بودی !
تهیونگ: عایشششش .....
ات: من فکر کردم تو سومویی پس قایم شدم ..
تهیونگ: دقیقا کجا بودی که نتونستم پیدات کنم؟؟؟؟
ات: همم ، زیر تخت ...
تهیونگ: باورم نمیشه ذهنم نکشید ...! آیگوو
ات:*خنده*
تهیونگ: از این به بعد بهم زنگ بزن و بگو کجایی ! خسته شدم انقد تو شهر گشتم ...
ات: باشه دیگه! چقد غر میزنی !
تهیونگ: عایششش میدونی ساعت چنده ؟! اصن ولش کن ، خستم میرم بخوابم ....
ات: مرتیکه غر غرو ، خدابیامرز ننه بزرگمم انقد غر نمیزد
تهیونگ رفت تو اتاق و ....
شرط پارت بعد
کامنت 30
لایک 40
۴۱.۱k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.