نقاب
نقاب
P⁹
حرفم رو زدم و بعد از ساکت شدن ریوجین،رو به هوسوک کردم،اونم اینجا حضور داشت،توجهی بیشتری روش کردم،و صورت ماسکپوشیدهاش رو بدون ماسک تصور کردم
+:کارآگاه نام؟؟
با صدا شخصی که اسمم رو صدا زد،سرم رو برگردوندم،و تازه متوجه منظور طرف شدم.
+:شما این گند رو زدین،پس مطمئنم پیشنهادی برای جمع کردنش داری!
تک سرفه کردم برای کم کردن عصبانیتم لبخند زورکی زدم.
چایرین:بله قربان،اشتباه که انجام دادم رو گردن میگیرم،و مطمئن باشین بیشتر از این طول نمیکشه برای دستگیر کردنش.
+:اتفاق ديروز،شماهای شاهد بودین...
چایرین:اتفاق ديروز یه نقشه که از قبل برنامهریزی شده بود،دلیل اصلیش کشونده ما به اونجا بود،ولی نمیدونم چرا،میخواستن ما اونجا باشیم.
#:میدونی برای اشتباه تو،چقدر آدم مُردن!
سرم رو به جهت مخالف چرخوندم،و دوباره لبخند زدم.
چایرین:بله،بیشتر از ۵۰ نفر،ولی باید بدونین،اگه زودتر برای اعدام کردن مظنون دست به کار میشدین این اتفاق نمیافتاد،الانم من همهی سعیم رو میکنم تا گندی که زدم رو جبران کنم
بدون شنیدن حرفی اتاقُ ترک کردم،که دنبالم اومدن،صدای قدماش که هرلحظه نزدیکتر میشد،قبل اینکه بهم برسن ایستادم و قبل برگشتنم گفتم.
چایرین؛صحبتام تموم شده..
صدا پوزخند زدنش رو شنیدم،اونام ایستادن یکیشونگفت.
#:بخش شماها مربوط این پرونده نمیشد،پس چرا رفتی دیدن مظنون؟
برگشتم و از سرتاپاش رو نگاه کردم.
چایرین:چرا یجوری حرف میزنین که بهتون شک کنم،نکنه دست دارین،من یه کارآگاهم،کجا برم کیو ببينم،به خودم مربوطه.
#:این چه طرز صحبت با مافوقته؟؟؟
چایرین:اوه معذرت میخوام،فقط خواستم حقیقت رو یادآوری کنم
غلط املایی بود معذرت 💫
P⁹
حرفم رو زدم و بعد از ساکت شدن ریوجین،رو به هوسوک کردم،اونم اینجا حضور داشت،توجهی بیشتری روش کردم،و صورت ماسکپوشیدهاش رو بدون ماسک تصور کردم
+:کارآگاه نام؟؟
با صدا شخصی که اسمم رو صدا زد،سرم رو برگردوندم،و تازه متوجه منظور طرف شدم.
+:شما این گند رو زدین،پس مطمئنم پیشنهادی برای جمع کردنش داری!
تک سرفه کردم برای کم کردن عصبانیتم لبخند زورکی زدم.
چایرین:بله قربان،اشتباه که انجام دادم رو گردن میگیرم،و مطمئن باشین بیشتر از این طول نمیکشه برای دستگیر کردنش.
+:اتفاق ديروز،شماهای شاهد بودین...
چایرین:اتفاق ديروز یه نقشه که از قبل برنامهریزی شده بود،دلیل اصلیش کشونده ما به اونجا بود،ولی نمیدونم چرا،میخواستن ما اونجا باشیم.
#:میدونی برای اشتباه تو،چقدر آدم مُردن!
سرم رو به جهت مخالف چرخوندم،و دوباره لبخند زدم.
چایرین:بله،بیشتر از ۵۰ نفر،ولی باید بدونین،اگه زودتر برای اعدام کردن مظنون دست به کار میشدین این اتفاق نمیافتاد،الانم من همهی سعیم رو میکنم تا گندی که زدم رو جبران کنم
بدون شنیدن حرفی اتاقُ ترک کردم،که دنبالم اومدن،صدای قدماش که هرلحظه نزدیکتر میشد،قبل اینکه بهم برسن ایستادم و قبل برگشتنم گفتم.
چایرین؛صحبتام تموم شده..
صدا پوزخند زدنش رو شنیدم،اونام ایستادن یکیشونگفت.
#:بخش شماها مربوط این پرونده نمیشد،پس چرا رفتی دیدن مظنون؟
برگشتم و از سرتاپاش رو نگاه کردم.
چایرین:چرا یجوری حرف میزنین که بهتون شک کنم،نکنه دست دارین،من یه کارآگاهم،کجا برم کیو ببينم،به خودم مربوطه.
#:این چه طرز صحبت با مافوقته؟؟؟
چایرین:اوه معذرت میخوام،فقط خواستم حقیقت رو یادآوری کنم
غلط املایی بود معذرت 💫
۲.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.