رقص مرگ
این فیک همش تخیلی از ذهن مویسنده
ات: یه رقاص که تو بار کار میکنه و خیلی معروفه اما باری که کار میکنه مخصوص مافیاهای خاصه.
جئون جونگکوک: یه مافیا که متاهل و با دختر خالش ازدواج کرده (ازدواج اجباری) ویه مشکلی داره اینه که اختلال دوقطبی داره و بیشتر شبا توی بار که به دختر خالش اسیب نزنه.
زن کوک: لیا ایشون خیلی لوس و بد اخلاق هست که از وقتی ازدواج کرده همش دستور میده.
و یه نکته این که کوک و لیا با هم🔞نداشتن و دختر خالش هنوز باکر هست چون کوک ازش دوری میکنه
سئول🎻بار بوک یون 🎻
ات ویو.
امشبم باید اجرا میکردم پس لباس آبی که داشتم رو پوشیدم و رفتم رو سن و با شروع شدن اهنگ رقصیدم من باید کنار تمامی میزها برقصم همینطور که رقصیدم رفتم روی میز شماره۷یه جوری نگام میکرد خیلی ترسیدم من عادت داشتم موقعه رقص نگام کنن اما نه اینجوری نگاش مو به تنم سیخ کرد سریع ازش دور شدم که صدام کرد....
جئون ویو ★
وقتی دختر ازم ترسید و رفت کنار خوشم امد از اینکه ترس رو تو چشماش دیدم خوشم امد هر کی جای این بود خودش رو میچسبوند یا بیشتر عشوه میومد چطور این ازم ترسید
داشت ازم دور میشد که با داد گفتم...(_کوک)(+ا. ت)
_هی چرا میری؟
+چــ.. چی؟
-میگم چرا از روی میزم داری میری؟
+چون میزهای دیگه هم هستن ارباب.
_اها.. پس جوابم میدی. وقتی منیه چیزی میگم باید بگی چشم فهمیدی؟
+اقا ببخشید اما اینجا فقط.. شما که مافیا نیستید.. هـ.. همه اینـ.. اینجا مافیان.
_درسته. اما کسی که توی رد اولین مافیا و بزرگترینه منم😏
*(رییس بار)
*ارباب جئون ببخشید تین نمیدونه چی میگه. هی ات زود باش برو در خدمت ارباب باش.
-به خاطر این کارت باید مجازات بشی فهمیدی؟
+چـ.. چی چی میگی من که حرفی نزدم.
-تنبه ا. ت اینه که باید یکی از خدمتکارای من بشه.
+اما من خودم زندگی دارم.....
-برید بیاریدش(رو به بادیگاردا)
+همینطور که داشتن نزدیک میومد یه چیزی دیدم...
✧✦✧✦✧✦✧قسمت اول ✦✧✦✧✦✧✦
ات: یه رقاص که تو بار کار میکنه و خیلی معروفه اما باری که کار میکنه مخصوص مافیاهای خاصه.
جئون جونگکوک: یه مافیا که متاهل و با دختر خالش ازدواج کرده (ازدواج اجباری) ویه مشکلی داره اینه که اختلال دوقطبی داره و بیشتر شبا توی بار که به دختر خالش اسیب نزنه.
زن کوک: لیا ایشون خیلی لوس و بد اخلاق هست که از وقتی ازدواج کرده همش دستور میده.
و یه نکته این که کوک و لیا با هم🔞نداشتن و دختر خالش هنوز باکر هست چون کوک ازش دوری میکنه
سئول🎻بار بوک یون 🎻
ات ویو.
امشبم باید اجرا میکردم پس لباس آبی که داشتم رو پوشیدم و رفتم رو سن و با شروع شدن اهنگ رقصیدم من باید کنار تمامی میزها برقصم همینطور که رقصیدم رفتم روی میز شماره۷یه جوری نگام میکرد خیلی ترسیدم من عادت داشتم موقعه رقص نگام کنن اما نه اینجوری نگاش مو به تنم سیخ کرد سریع ازش دور شدم که صدام کرد....
جئون ویو ★
وقتی دختر ازم ترسید و رفت کنار خوشم امد از اینکه ترس رو تو چشماش دیدم خوشم امد هر کی جای این بود خودش رو میچسبوند یا بیشتر عشوه میومد چطور این ازم ترسید
داشت ازم دور میشد که با داد گفتم...(_کوک)(+ا. ت)
_هی چرا میری؟
+چــ.. چی؟
-میگم چرا از روی میزم داری میری؟
+چون میزهای دیگه هم هستن ارباب.
_اها.. پس جوابم میدی. وقتی منیه چیزی میگم باید بگی چشم فهمیدی؟
+اقا ببخشید اما اینجا فقط.. شما که مافیا نیستید.. هـ.. همه اینـ.. اینجا مافیان.
_درسته. اما کسی که توی رد اولین مافیا و بزرگترینه منم😏
*(رییس بار)
*ارباب جئون ببخشید تین نمیدونه چی میگه. هی ات زود باش برو در خدمت ارباب باش.
-به خاطر این کارت باید مجازات بشی فهمیدی؟
+چـ.. چی چی میگی من که حرفی نزدم.
-تنبه ا. ت اینه که باید یکی از خدمتکارای من بشه.
+اما من خودم زندگی دارم.....
-برید بیاریدش(رو به بادیگاردا)
+همینطور که داشتن نزدیک میومد یه چیزی دیدم...
✧✦✧✦✧✦✧قسمت اول ✦✧✦✧✦✧✦
۴.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.