فیک《 bad boy 》
فیک《 bad boy 》
P*14*
(پرش زمانی بعد از کلاس تو حیاط مدرسه)
ا/ت: اخخخخخخخخ مردم از خستگییییییییی
کوک: کاشکی بمیری نمیمیری که اندازه صدتای من جون داری
ا/ت : چیه نکنه فشاری شدی یه دختر از یه پسر جونش بیشتره
کوک: فشار چیه من دارم میرقصم
ا/ت :
(خواستم حرف بزنم که دیدم رونا مثل اسب داره میدوعه سمتم :/ )
رونا: بچه هااااااااااااااااا(داد)
ا/ت : هااااا چتههههههههه
رونا: فرداااادد
ا/ت :فردا چی؟
رونا: اسکل فرداعههههه.
ا/ت : فردا چیههههههه
رونا: اردوووووووو
ا/ت: جانممممم؟
رونا : عارهههههه
ا/ت: خب من رفتم وسایلمو جمع کنم
کوک : (نگاه معنی دار)
ا/ت : چیههههه خب یکم سرعتم زیاده
(پرش زمانی به خوابگاه (چقدر ما پرش زمانی داریم :/)
کوک :
تو سالن بودم که دیدم ا/ت سه تا چمدون غول پیکر دستشه
ا/ت: خب من امادم............ چیه؟ چرا مثل جغد نگام میکنی؟
کوک: احیانا میخوایم بریم مسافرت چند هفته ای؟
ا/ت :چرا؟........ اها برای این چمدونا..... خب نگاه کن تو این یکی لباسامه.... تو این یکی لوازم ارایشمه..... تو این یکی هم وسایل خصوصیه
کوک: اها الان نمیشد اینارو توی یک چمدون بزاری؟
ا/ت : نه دیگه توی یه چمدون جا نمیشد
کوک: بیا بریم خودم جاش میکنم
ا/ت : اگه تونستی بهت جایزه میدم
کوک: خب چمدون هاتو تک تک باز کن ببینم
*ا/ت همه چمدونا رو باز میکنه بجز یکی
کوک: چیشد ؟ چرا این یکی رو باز نمیکنی؟
ا/ت :خب چیزه میدونی..... چیزه ...نمیشه
*که کوک همون چمدونو میگیره و بازش میکنه که.............
نویسنده: @خودم ✔️
خمارییییی
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
P*14*
(پرش زمانی بعد از کلاس تو حیاط مدرسه)
ا/ت: اخخخخخخخخ مردم از خستگییییییییی
کوک: کاشکی بمیری نمیمیری که اندازه صدتای من جون داری
ا/ت : چیه نکنه فشاری شدی یه دختر از یه پسر جونش بیشتره
کوک: فشار چیه من دارم میرقصم
ا/ت :
(خواستم حرف بزنم که دیدم رونا مثل اسب داره میدوعه سمتم :/ )
رونا: بچه هااااااااااااااااا(داد)
ا/ت : هااااا چتههههههههه
رونا: فرداااادد
ا/ت :فردا چی؟
رونا: اسکل فرداعههههه.
ا/ت : فردا چیههههههه
رونا: اردوووووووو
ا/ت: جانممممم؟
رونا : عارهههههه
ا/ت: خب من رفتم وسایلمو جمع کنم
کوک : (نگاه معنی دار)
ا/ت : چیههههه خب یکم سرعتم زیاده
(پرش زمانی به خوابگاه (چقدر ما پرش زمانی داریم :/)
کوک :
تو سالن بودم که دیدم ا/ت سه تا چمدون غول پیکر دستشه
ا/ت: خب من امادم............ چیه؟ چرا مثل جغد نگام میکنی؟
کوک: احیانا میخوایم بریم مسافرت چند هفته ای؟
ا/ت :چرا؟........ اها برای این چمدونا..... خب نگاه کن تو این یکی لباسامه.... تو این یکی لوازم ارایشمه..... تو این یکی هم وسایل خصوصیه
کوک: اها الان نمیشد اینارو توی یک چمدون بزاری؟
ا/ت : نه دیگه توی یه چمدون جا نمیشد
کوک: بیا بریم خودم جاش میکنم
ا/ت : اگه تونستی بهت جایزه میدم
کوک: خب چمدون هاتو تک تک باز کن ببینم
*ا/ت همه چمدونا رو باز میکنه بجز یکی
کوک: چیشد ؟ چرا این یکی رو باز نمیکنی؟
ا/ت :خب چیزه میدونی..... چیزه ...نمیشه
*که کوک همون چمدونو میگیره و بازش میکنه که.............
نویسنده: @خودم ✔️
خمارییییی
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
۲۹.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.