murdererفصل²
murdererفصل²
پارت⁷
...
لورا:متاسفم
جیمین:لورا میتونی بری
لبخندی زد و رفت یهو جیمین دستمو گرفت
+ولم کن
جیمین:حرف نباشه(سرد و جدی)
+چرا منو ول نمیکنی ها؟بذار برم
جیمین:زیاد حرف میزنی میدونی که من به خائن هیچوقت دوبار فرصت نمیدم الان زنده ای بخاطر اینکه دوست دارم
+ولی من دیگه دوست ندارم
اعصبانی بلند شد و داد زد
جیمین:از به بعد بهت میفهمونم چجوری باید باهام رفتاری کنی
دستمو محکم کشید
+هی جیمین چیکار میکنی
پرتم کرد تو اتاق درو قفل کرد یه دونه سیلی محکمی بهم زد با بغض بهش نگاه کردم دوباره چندتا پشت سرم هم سیلی بهم زد انقدر کتکم زد که دیگه جونی نداشتم خودش از اتاق رفت بیرون همینجوری گریه میکردم
...
یهو در باز شد لورا بود
لورا:هوف دختر خیلی بد زدتت
سعی کرد بلندم کنه با بی جونی بهش گفتم
+بهم دست نزن
لورا:الان وقت این حرفا نیست
بلند کرد بردم تو یه اتاق گذاشتم رو تخت
لورا:به نعفته جیمین اعصبانی نکنی اون دیگه جیمین سابق نیست
توجهی بهش نکردم
لورا:الان زخمات پانسمان میکنم فقد یکم درد داره خوب
+لورا چرا با من همچین کاری کردی؟
بهم نگاهی انداخت
لورا:مجبور بودم،من نمیخواستم تورو عذاب بدم ولی جیمین مجبورم کرد
چیزی نگفتم
لورا:جیمین دوست داره ولی به روت نمیاره حتا با اونکاری کردی وقتی نبودی همیشه بی قراریتو میکرد
پانسمان تموم کرد و رفت..یعنی تهیونگ میاد دنبالم؟میتونه نجاتم بده؟
...
پارت⁷
حمایت؟
چطور بود؟
پارت⁷
...
لورا:متاسفم
جیمین:لورا میتونی بری
لبخندی زد و رفت یهو جیمین دستمو گرفت
+ولم کن
جیمین:حرف نباشه(سرد و جدی)
+چرا منو ول نمیکنی ها؟بذار برم
جیمین:زیاد حرف میزنی میدونی که من به خائن هیچوقت دوبار فرصت نمیدم الان زنده ای بخاطر اینکه دوست دارم
+ولی من دیگه دوست ندارم
اعصبانی بلند شد و داد زد
جیمین:از به بعد بهت میفهمونم چجوری باید باهام رفتاری کنی
دستمو محکم کشید
+هی جیمین چیکار میکنی
پرتم کرد تو اتاق درو قفل کرد یه دونه سیلی محکمی بهم زد با بغض بهش نگاه کردم دوباره چندتا پشت سرم هم سیلی بهم زد انقدر کتکم زد که دیگه جونی نداشتم خودش از اتاق رفت بیرون همینجوری گریه میکردم
...
یهو در باز شد لورا بود
لورا:هوف دختر خیلی بد زدتت
سعی کرد بلندم کنه با بی جونی بهش گفتم
+بهم دست نزن
لورا:الان وقت این حرفا نیست
بلند کرد بردم تو یه اتاق گذاشتم رو تخت
لورا:به نعفته جیمین اعصبانی نکنی اون دیگه جیمین سابق نیست
توجهی بهش نکردم
لورا:الان زخمات پانسمان میکنم فقد یکم درد داره خوب
+لورا چرا با من همچین کاری کردی؟
بهم نگاهی انداخت
لورا:مجبور بودم،من نمیخواستم تورو عذاب بدم ولی جیمین مجبورم کرد
چیزی نگفتم
لورا:جیمین دوست داره ولی به روت نمیاره حتا با اونکاری کردی وقتی نبودی همیشه بی قراریتو میکرد
پانسمان تموم کرد و رفت..یعنی تهیونگ میاد دنبالم؟میتونه نجاتم بده؟
...
پارت⁷
حمایت؟
چطور بود؟
۹.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.