🍃زندگی متفاوت
🌚فصل دوم
پارت 116
#leoreza
پانیذ:منوو بزاررر پایین انگار گونیمم برداشتی
همینطور که در اتاق باز میکردم میرفتم تو لب زدم
رضا:چون سبکی
پانید:باشم دلیل نمیشه که منو مث گونی ارد بغلم کنی
در حموم باز کردم بردم زیر دوش گذاشتمش زمین نگاهی به اب دوش تنظیم شده کردم ولرم بود
پس هیچیش نمیشد
پانید:اینجا بر چی اومدی
صورتم بردم جلو باشیطنت لب زدم
رضا:میفهمی خانم کوچولو
دستم بردم جلو...
#paniz
با کاریی که کرد مات مبهت بهش نگا کردم اب ولرم از سر و صورتم میریخت
با اینکه ولرمم بود ولی بر من یخ یخ بود
کل حسم پرید
با حرص گفتم
پانید:این چه کاریی بود که کردیییی خیسسسس شدمم کل حسم پرید
دو تا ابروش داد بالا
رضا:جانممم
پانیذ:زهرماررر کوفتتت
رضا:خدایییی
پانید:نههه خشک خالییی
با حرفی که خودمم زدم موندم چی بگم یع سوتی بد داده بودم
رضا گوشه لبش گاز میگرفت تا قهقهه سر نده تو حموم ولی نشد اخر خندید
پانید:نخند منووو دیونه نکنن حالا یع چیزی گفتم
با خنده که نمیتونست کنترلش کنه گف
رضا:اکه یع چیز دیگه بود میگفتم ارهه ولی بد دادی خانمم حالا هم یه تلافی جدید داره
با چشای گرد شده نگاش کردم
پانیذ:چی میگی چیزی زدیی
رضا:الان همه چی درست میکنم
سرش اورد جلو کمرم تو دستاش اسیر کرد و محکم لباش و گذاشت رو لبم گاز های ریزی میزد و محکم میک میزد
مث هر دفعه چشام رو هم گذاشتم منم همراهیش کردم
دستم رو سینش حرکت میدادم
بر یه لحظه خاطراتمون اومد جلو چشام
با هر گازی که رو لبم میزد یه خاطره یادم می اوفتاد ولی اخرین گازی که زد
خون تو دهن جفتمون رو حس کردم
هر دو نفس کم اوردیم چشام باز کردم
2 میلی فاصله داشتیم الان دیگه هر دوتامون خیس شده بودیم
بوسه ای کنج لبم زد و با حالت بامزه ای گف
رضا:خب خانمم حست برگشت همه چی درست شد
هنو گوشه لبم بخاطر گازی که زد بود خون میومد
دستم از رو بازوش برداشتم انگشتم گذاشتم رو لبم که خون میومد چینی به بینیم دادم
پانیذ: وحشیی
رضا:تو که دوس داری
چشم غره ای بهش رفتم
رضا:خب فرمانده چیکار کنیم
پانید:لطف کن برو بیرون من بزار حموم کنم تروخداا یخ زدم
شیر اب بست بغلم کرد سرم گذاشت رو سینش و نگهش داشت
رضا:ببخشید
من مرردم بر این دست رو گردنش گذاشتم
پانید:اشکال نداره ولی خوش گذشت
منو محکم به خودش فشرد
رضا:با تو حتی تو جهنمم به بهشته گلمم
منو از خودش جدا کرد
رضا:له شدی
پانیذ:اره خفه شدمم
بینیم کشیده
رضا:خوبه بیرون منتظرتم
بعد از حموم رف بیرون
دیونه ای نثارش کردم خودم کل لباسام دراوردم ریختم تو سبد چرکا
یه دوش گرفتم 20 دقیقه ای گرفتم حوله رو دور خودم پیچیدم از حموم اومدم بیرون رضا تو اتاق نبود لباسم پوشیدم فقط سوت*ینم نپوشیده بودم شلوارمم پوشیده بودم تاپم تو دستم گرفتم رفتم پایین رضا اشپز خونه بود.....
پارت 116
#leoreza
پانیذ:منوو بزاررر پایین انگار گونیمم برداشتی
همینطور که در اتاق باز میکردم میرفتم تو لب زدم
رضا:چون سبکی
پانید:باشم دلیل نمیشه که منو مث گونی ارد بغلم کنی
در حموم باز کردم بردم زیر دوش گذاشتمش زمین نگاهی به اب دوش تنظیم شده کردم ولرم بود
پس هیچیش نمیشد
پانید:اینجا بر چی اومدی
صورتم بردم جلو باشیطنت لب زدم
رضا:میفهمی خانم کوچولو
دستم بردم جلو...
#paniz
با کاریی که کرد مات مبهت بهش نگا کردم اب ولرم از سر و صورتم میریخت
با اینکه ولرمم بود ولی بر من یخ یخ بود
کل حسم پرید
با حرص گفتم
پانید:این چه کاریی بود که کردیییی خیسسسس شدمم کل حسم پرید
دو تا ابروش داد بالا
رضا:جانممم
پانیذ:زهرماررر کوفتتت
رضا:خدایییی
پانید:نههه خشک خالییی
با حرفی که خودمم زدم موندم چی بگم یع سوتی بد داده بودم
رضا گوشه لبش گاز میگرفت تا قهقهه سر نده تو حموم ولی نشد اخر خندید
پانید:نخند منووو دیونه نکنن حالا یع چیزی گفتم
با خنده که نمیتونست کنترلش کنه گف
رضا:اکه یع چیز دیگه بود میگفتم ارهه ولی بد دادی خانمم حالا هم یه تلافی جدید داره
با چشای گرد شده نگاش کردم
پانیذ:چی میگی چیزی زدیی
رضا:الان همه چی درست میکنم
سرش اورد جلو کمرم تو دستاش اسیر کرد و محکم لباش و گذاشت رو لبم گاز های ریزی میزد و محکم میک میزد
مث هر دفعه چشام رو هم گذاشتم منم همراهیش کردم
دستم رو سینش حرکت میدادم
بر یه لحظه خاطراتمون اومد جلو چشام
با هر گازی که رو لبم میزد یه خاطره یادم می اوفتاد ولی اخرین گازی که زد
خون تو دهن جفتمون رو حس کردم
هر دو نفس کم اوردیم چشام باز کردم
2 میلی فاصله داشتیم الان دیگه هر دوتامون خیس شده بودیم
بوسه ای کنج لبم زد و با حالت بامزه ای گف
رضا:خب خانمم حست برگشت همه چی درست شد
هنو گوشه لبم بخاطر گازی که زد بود خون میومد
دستم از رو بازوش برداشتم انگشتم گذاشتم رو لبم که خون میومد چینی به بینیم دادم
پانیذ: وحشیی
رضا:تو که دوس داری
چشم غره ای بهش رفتم
رضا:خب فرمانده چیکار کنیم
پانید:لطف کن برو بیرون من بزار حموم کنم تروخداا یخ زدم
شیر اب بست بغلم کرد سرم گذاشت رو سینش و نگهش داشت
رضا:ببخشید
من مرردم بر این دست رو گردنش گذاشتم
پانید:اشکال نداره ولی خوش گذشت
منو محکم به خودش فشرد
رضا:با تو حتی تو جهنمم به بهشته گلمم
منو از خودش جدا کرد
رضا:له شدی
پانیذ:اره خفه شدمم
بینیم کشیده
رضا:خوبه بیرون منتظرتم
بعد از حموم رف بیرون
دیونه ای نثارش کردم خودم کل لباسام دراوردم ریختم تو سبد چرکا
یه دوش گرفتم 20 دقیقه ای گرفتم حوله رو دور خودم پیچیدم از حموم اومدم بیرون رضا تو اتاق نبود لباسم پوشیدم فقط سوت*ینم نپوشیده بودم شلوارمم پوشیده بودم تاپم تو دستم گرفتم رفتم پایین رضا اشپز خونه بود.....
۱۰.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.