JIMIN P. = 2 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ♡کریسمس خاطر انگیز♡
هیوچین
علامت = _
از زبان ادمین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارع اون معشوق دوسالش بود
که تو بقل لینو بود حس اضافه بودن
بین (دوست ، شوهرش) میکرد الان تنها چیزی که ذهنش اکو میشد این بود
خیانت کرد
خیانت کرد
چرا
چرا
چرا
مگه چه کار اشتباهی کرد......
صدای زنگ و جیغ و هورا کل کشور رو برداشت
نگاهش رو از معشوقه چند سالش برداشت به اسمون خیره شد اره درست جیمین هیوجین و بچش رو ول کرد بهشون خیانت کرد و برای همیشه تو روز کریسمس تنها گذاشت و رفت.......
هیوجین بیچاره دستش رو روی شکمش گذاشت گفت
(امید وارم تو هم همون طور که من ازت برای بار دوم زندگی کردن ناامید کردی نامید بشی)
قطره ای اشک از چشمش ریخت برای اخرین بار به مهشوقه خیانت کارش نگاه کرد و لبخندی گرم تحویلش داد اما فقط خودش میدونست که پشت لبخندش چی میگذره به سمت ماشین رفت و به پنت هاوسش رفت رفت داخل خونه روی تخت دراز کشید و مشتاقانه منتظر یچش بود که ببینه دختر یا پسر و سعی کرد که با خیانت شوهرش کنار بیاد بهر حال هر کسی این اتفاق براش میوفته از خیانت بگیر تا دوست نداشتن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــ.
از زبان جیمین
علامت:+
دوماه بعد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
توی این دوماه متوجه شدم اصلا هیچ الاقه ای به لینو ندارم مثل اینکه این حسی که بهش داشتم فقط از رو هوس بوده پس تصمیم گرفتم که ترکش کنم برگردم پیشه عشق اولم اره درسته مثل اینکه متوجه شدم من انگار قرار نیست از عشق اولم خسته بشم مطمئنم که هرکسی میفهمید من بهش خیانت کردم میگفت
<چقدر احمقی اینو ول کردی>
<اون لیاقت خیانت رو نداشت>
<اون حتی از لینو قشنگ تر>
انقدر ازش دوری کردن که متوجه نبودم اون وقتی تو داشگاه بودیم اون ملکه میدونستند جونگ هو بهترین دوستم گفت من اونو داشتم و گیر تو اومد پس هیچوقت نه اذیتش کن نع بزنش ومهم تر از همه خیانت بهش نکن اره من دلش رو شکستم
به لینو حسم رو بهش گفتم گفت
(اشکال نداره من میدونستم تو باز عاشقش میشی)
(تو هیچوقت قرار نیست انو ول کنی)
(منتظر همچین روزی بودم الان خشحالم چون تو با عاشقش شدی)
تصمیم گرفتم برگردم خونه سوار ماشین شدم و به سمت خونه رفتم چون ترافیک بود شب رسیدم پیاده شدم و کلید رو انداختم داخل در و وارد شدم به امید اینکه پرنس کوچیکم بپر تو بغلم با تاریکی سکوت بد خونه مواجه شدم یکم ترسیدم
چراغ رو روشن کردم که.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علامت = _
از زبان ادمین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارع اون معشوق دوسالش بود
که تو بقل لینو بود حس اضافه بودن
بین (دوست ، شوهرش) میکرد الان تنها چیزی که ذهنش اکو میشد این بود
خیانت کرد
خیانت کرد
چرا
چرا
چرا
مگه چه کار اشتباهی کرد......
صدای زنگ و جیغ و هورا کل کشور رو برداشت
نگاهش رو از معشوقه چند سالش برداشت به اسمون خیره شد اره درست جیمین هیوجین و بچش رو ول کرد بهشون خیانت کرد و برای همیشه تو روز کریسمس تنها گذاشت و رفت.......
هیوجین بیچاره دستش رو روی شکمش گذاشت گفت
(امید وارم تو هم همون طور که من ازت برای بار دوم زندگی کردن ناامید کردی نامید بشی)
قطره ای اشک از چشمش ریخت برای اخرین بار به مهشوقه خیانت کارش نگاه کرد و لبخندی گرم تحویلش داد اما فقط خودش میدونست که پشت لبخندش چی میگذره به سمت ماشین رفت و به پنت هاوسش رفت رفت داخل خونه روی تخت دراز کشید و مشتاقانه منتظر یچش بود که ببینه دختر یا پسر و سعی کرد که با خیانت شوهرش کنار بیاد بهر حال هر کسی این اتفاق براش میوفته از خیانت بگیر تا دوست نداشتن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــ.
از زبان جیمین
علامت:+
دوماه بعد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
توی این دوماه متوجه شدم اصلا هیچ الاقه ای به لینو ندارم مثل اینکه این حسی که بهش داشتم فقط از رو هوس بوده پس تصمیم گرفتم که ترکش کنم برگردم پیشه عشق اولم اره درسته مثل اینکه متوجه شدم من انگار قرار نیست از عشق اولم خسته بشم مطمئنم که هرکسی میفهمید من بهش خیانت کردم میگفت
<چقدر احمقی اینو ول کردی>
<اون لیاقت خیانت رو نداشت>
<اون حتی از لینو قشنگ تر>
انقدر ازش دوری کردن که متوجه نبودم اون وقتی تو داشگاه بودیم اون ملکه میدونستند جونگ هو بهترین دوستم گفت من اونو داشتم و گیر تو اومد پس هیچوقت نه اذیتش کن نع بزنش ومهم تر از همه خیانت بهش نکن اره من دلش رو شکستم
به لینو حسم رو بهش گفتم گفت
(اشکال نداره من میدونستم تو باز عاشقش میشی)
(تو هیچوقت قرار نیست انو ول کنی)
(منتظر همچین روزی بودم الان خشحالم چون تو با عاشقش شدی)
تصمیم گرفتم برگردم خونه سوار ماشین شدم و به سمت خونه رفتم چون ترافیک بود شب رسیدم پیاده شدم و کلید رو انداختم داخل در و وارد شدم به امید اینکه پرنس کوچیکم بپر تو بغلم با تاریکی سکوت بد خونه مواجه شدم یکم ترسیدم
چراغ رو روشن کردم که.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۲