تک پارتی (وقتی با مربی دنست....)
#لینو
#جیسونگ
#استری_کیدز
شب بود...ساعت حدود ۹ شب بود و تو و لینو و هان...به همراه مربی دنست توی اتاق تمرین بودین و بقیه ی پسرا هم یا به خوابگاه رفته بودن یا هم توی استودیو بودن و به هر حال شما چهار نفر تنها کسایی بودین که توی اون ساعت توی اتاق تمرین بودین...
لینو و هان روی صندلی های اون طرف نشسته بودن و تو هم چشمات رو با جدیت به مربیت داده بودی و به حرکاتش دقت میکردی
÷ خوب نگاه کن...ببین اینطوریه...
خوب به حرکت دنس مربی نگاه میکردی
÷ حالا ازت میخوام تو انجامش بدی...
آروم سرت رو تکون دادی و تو هم همون حرکت رو تکرار کردی اما بخاطر اینکه بتونی بدنت رو توی حالت درستی نگه داری مربیت هم مجبور شد با دستش پهلوهات رو بگیره و کمی بهت توی انجام این حرکت کمک کنه....
با این کار مربی...لینو سریع چشماش رو از گوشی گرفت و به شما دو نفر داد....
لینو : داره چه غلطی میکنه ؟
زیر لب زمزمه کرد اما از گوش های هان که کنارش نشسته بود غافل نموند و اونم شنید...
حالا هردوشون با چشمای ترسناک به مربی خیره بودن و از همه بدتر این بود که به شدت از تو عصبی بودن که چرا گذاشتی اون بخاطر یک حرکت ساده به بدنت دست بزنه...
بعد از حدود یک ربع تمرین دیگه...مربی کیفش رو برداشت و اروم بهت لبخندی زد
÷ کارت امروز خوب بود
تو هم متقابلاً لبخندی زدی و تعظیم کردی
+ ممنون
از اتاق تمرین خارج شد که نفس عمیقی کشیدی و کش و قوسی به بدنت دادی که متوجه ی نگاه های لینو و هان شدی
+ چیزی شده ؟
هان پوزخندی زد
هان : چیزی شده ؟...
نگاهش رو به لینو که کنارش نشسته بود داد
هان : مینهویااا...بنظرت چی شده یعنی ؟
کاملا معلوم بود که داشتن تورو به تمسخر میگرفتن پس عصبی بهشون خیره شدی
+ نمیخواین دست از این مسخره بازی هاتون بردارین؟
لینو : جوری حرف نزن انگار اون من بودم که دستام رو روی پهلوهات اونجوری میکشیدم
با حرفش متعجب شدی
+ منظورت چیه ؟
هان : هی...تورو خدا خودت رو نزن به اون راه...
پوفی کشیدی
+ نگید که منظورتون مربیه؟...یااا...بچه ها اون فقط داشت کمکم میکرد...
لینو : دیگه نیازی به مربی نداری...من خودم از این به بعد توی دنس کمکت میکنم
+ یااا...مینهووو...
هان : به علاوه....عزیزم شما از خط قرمز ها رد شده بودی ها....حواست هست ؟
متعجب شدی
+ چ..چی میگی ؟
لینو پوزخندی زد
لینو : میدونی... معمولاً توی این موقع کسی به اتاق تمرین نمیاد (منحرف باشید 🙄📿
#جیسونگ
#استری_کیدز
شب بود...ساعت حدود ۹ شب بود و تو و لینو و هان...به همراه مربی دنست توی اتاق تمرین بودین و بقیه ی پسرا هم یا به خوابگاه رفته بودن یا هم توی استودیو بودن و به هر حال شما چهار نفر تنها کسایی بودین که توی اون ساعت توی اتاق تمرین بودین...
لینو و هان روی صندلی های اون طرف نشسته بودن و تو هم چشمات رو با جدیت به مربیت داده بودی و به حرکاتش دقت میکردی
÷ خوب نگاه کن...ببین اینطوریه...
خوب به حرکت دنس مربی نگاه میکردی
÷ حالا ازت میخوام تو انجامش بدی...
آروم سرت رو تکون دادی و تو هم همون حرکت رو تکرار کردی اما بخاطر اینکه بتونی بدنت رو توی حالت درستی نگه داری مربیت هم مجبور شد با دستش پهلوهات رو بگیره و کمی بهت توی انجام این حرکت کمک کنه....
با این کار مربی...لینو سریع چشماش رو از گوشی گرفت و به شما دو نفر داد....
لینو : داره چه غلطی میکنه ؟
زیر لب زمزمه کرد اما از گوش های هان که کنارش نشسته بود غافل نموند و اونم شنید...
حالا هردوشون با چشمای ترسناک به مربی خیره بودن و از همه بدتر این بود که به شدت از تو عصبی بودن که چرا گذاشتی اون بخاطر یک حرکت ساده به بدنت دست بزنه...
بعد از حدود یک ربع تمرین دیگه...مربی کیفش رو برداشت و اروم بهت لبخندی زد
÷ کارت امروز خوب بود
تو هم متقابلاً لبخندی زدی و تعظیم کردی
+ ممنون
از اتاق تمرین خارج شد که نفس عمیقی کشیدی و کش و قوسی به بدنت دادی که متوجه ی نگاه های لینو و هان شدی
+ چیزی شده ؟
هان پوزخندی زد
هان : چیزی شده ؟...
نگاهش رو به لینو که کنارش نشسته بود داد
هان : مینهویااا...بنظرت چی شده یعنی ؟
کاملا معلوم بود که داشتن تورو به تمسخر میگرفتن پس عصبی بهشون خیره شدی
+ نمیخواین دست از این مسخره بازی هاتون بردارین؟
لینو : جوری حرف نزن انگار اون من بودم که دستام رو روی پهلوهات اونجوری میکشیدم
با حرفش متعجب شدی
+ منظورت چیه ؟
هان : هی...تورو خدا خودت رو نزن به اون راه...
پوفی کشیدی
+ نگید که منظورتون مربیه؟...یااا...بچه ها اون فقط داشت کمکم میکرد...
لینو : دیگه نیازی به مربی نداری...من خودم از این به بعد توی دنس کمکت میکنم
+ یااا...مینهووو...
هان : به علاوه....عزیزم شما از خط قرمز ها رد شده بودی ها....حواست هست ؟
متعجب شدی
+ چ..چی میگی ؟
لینو پوزخندی زد
لینو : میدونی... معمولاً توی این موقع کسی به اتاق تمرین نمیاد (منحرف باشید 🙄📿
۴۶.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.