پارت 5 پرونده مخفی
پارت 5 پرونده مخفی
___________________
-چی . وای خدای من کفشام را فروختن . رفتم سمت ماشین. خیلی خسته بودم که همون لحظه ماشینم لاستیکش ترکید.
عصبانی شدم
-خدایا چرا همه ی بلا ها سر من میاد...
رفتم هتل . پیشخوان داشت دنبال اتوبوس میگشت تا من را ببرن سئول .از بالکن داشتم بیرون را نگاه میکردم که دیدم جونگ کوک کفش را گرفته است.
کلی شوکه شدم. یادم افتادنفر بعد از من جونگ کوک داوطلب شده بود که کفش ها را بخره و حتما داده بودن به جونگ کوک.
ساعت 2 شب بود. خسته کوفته بودم . پیشخوان گفت اتوبوس ها تا 2 ساعت و نیم دیگر نمیرسن . همون لحظه جونگ کوک اومد و پیشنهاد کرد:
- چرا نمیای تو اتاق من و یک اتاق را به تو بدهم ؟
پیشنهادشو قبول کردم .
پایان پارت 5
لایک و *کامنت* فراموش نشه😛😜
___________________
-چی . وای خدای من کفشام را فروختن . رفتم سمت ماشین. خیلی خسته بودم که همون لحظه ماشینم لاستیکش ترکید.
عصبانی شدم
-خدایا چرا همه ی بلا ها سر من میاد...
رفتم هتل . پیشخوان داشت دنبال اتوبوس میگشت تا من را ببرن سئول .از بالکن داشتم بیرون را نگاه میکردم که دیدم جونگ کوک کفش را گرفته است.
کلی شوکه شدم. یادم افتادنفر بعد از من جونگ کوک داوطلب شده بود که کفش ها را بخره و حتما داده بودن به جونگ کوک.
ساعت 2 شب بود. خسته کوفته بودم . پیشخوان گفت اتوبوس ها تا 2 ساعت و نیم دیگر نمیرسن . همون لحظه جونگ کوک اومد و پیشنهاد کرد:
- چرا نمیای تو اتاق من و یک اتاق را به تو بدهم ؟
پیشنهادشو قبول کردم .
پایان پارت 5
لایک و *کامنت* فراموش نشه😛😜
۱۰.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.