𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟕
ته :بیشتر از من دوسش داری؟
ات :کی رو
ته :سوهو رو دیگه
ات:( بدون اینکه بفهمم یا حتی فکر کنم لbم رو گذاشتم روی لbش*😑**و شروع کردم به مk زدن اونم بعد از چند ثانیه که تو شُک بود با هام همکاری کرد و کنترل بوsه رو ازم گرفت با گاز کوچک و بزرگی که می گرفت مجبورم میکرد نaله کنم و اون فرصت پیدا می کرد تا زبوnش رو وارد دهnم کنه با برخورد زبوnش به سقف دهnم نaله هام تو دهbش خفه میشد با حرکت دستش روی شکمم نفس کشیدن یادم رفت پروانه ها توی شکمم دیگه از پرواز کردن گذشته بودن
با کم آوردن نفس با اکراه از هم جدا شدیم تازه فهمیدم کجا نشستم و خجالت کشیدم
ته :سرت رو بگیر بالا خجالت ممنوع اومد که بلند بشه با باز شدن در سر جامون ميخكوب شدیم که با مامان تهیونگ مواجه شدیم.... مامان تهیونگ: اوووو ببخشید بچه ها من واقعا معذرت میخوام بای بای فقط اومدم بگم ما رفتیم بیرون خوش بگذره ...تهش با خنده گفت..
ته: مطمئن باش خوش میگذره
ا.ت:ياااااا
(با بسته شدن در سریع از جاش بلند و من از ترس مثل کوالا بهش چسبیدم تا نیوفتم... رفت سمت حموم و در رو باز کرد با پاش بست و شیر آب دوش رو باز کرد
ات :چرااا اینجا
ته : تایم تمیز کاری خدمتکاراس تو حموم صدا نمیره
ات:( از خجالت داشتی آب میشدی)
ته:(امد جلو بغلت کرد)کیوتت
💢 ادامه پارت ۲۷ اsمات هست، پارت های اsمات رو داخل این پیج میزارم 💢
@wexazo1
🌻💛فقط کسانی میتونند عضو این
@wexazo1
پیج بشن که منو فالو داشته باشن و چندتا از پست هام رو لایک کرده باشن💛🌻
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟕
ته :بیشتر از من دوسش داری؟
ات :کی رو
ته :سوهو رو دیگه
ات:( بدون اینکه بفهمم یا حتی فکر کنم لbم رو گذاشتم روی لbش*😑**و شروع کردم به مk زدن اونم بعد از چند ثانیه که تو شُک بود با هام همکاری کرد و کنترل بوsه رو ازم گرفت با گاز کوچک و بزرگی که می گرفت مجبورم میکرد نaله کنم و اون فرصت پیدا می کرد تا زبوnش رو وارد دهnم کنه با برخورد زبوnش به سقف دهnم نaله هام تو دهbش خفه میشد با حرکت دستش روی شکمم نفس کشیدن یادم رفت پروانه ها توی شکمم دیگه از پرواز کردن گذشته بودن
با کم آوردن نفس با اکراه از هم جدا شدیم تازه فهمیدم کجا نشستم و خجالت کشیدم
ته :سرت رو بگیر بالا خجالت ممنوع اومد که بلند بشه با باز شدن در سر جامون ميخكوب شدیم که با مامان تهیونگ مواجه شدیم.... مامان تهیونگ: اوووو ببخشید بچه ها من واقعا معذرت میخوام بای بای فقط اومدم بگم ما رفتیم بیرون خوش بگذره ...تهش با خنده گفت..
ته: مطمئن باش خوش میگذره
ا.ت:ياااااا
(با بسته شدن در سریع از جاش بلند و من از ترس مثل کوالا بهش چسبیدم تا نیوفتم... رفت سمت حموم و در رو باز کرد با پاش بست و شیر آب دوش رو باز کرد
ات :چرااا اینجا
ته : تایم تمیز کاری خدمتکاراس تو حموم صدا نمیره
ات:( از خجالت داشتی آب میشدی)
ته:(امد جلو بغلت کرد)کیوتت
💢 ادامه پارت ۲۷ اsمات هست، پارت های اsمات رو داخل این پیج میزارم 💢
@wexazo1
🌻💛فقط کسانی میتونند عضو این
@wexazo1
پیج بشن که منو فالو داشته باشن و چندتا از پست هام رو لایک کرده باشن💛🌻
۷.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.