part 4️⃣
part 4️⃣
ته: بورام برات قلب پیدا شده
بورام: چی؟ *بغض
تهیونگ سرین بورامو میبره اتاق عمل
ته ویو
داشتم بورامو عمل میکردم خیلی برام همچی مهم بود تمام تلاشمو میکردم و بله موفقم شدم
چهار ساعت بعد
بورام به هوش اومد و با تهیونگ دکتر خوشتیپش که با دسگل سفید تو دستاش بود رو به رو شد
ته: به زندگی جدیدت خوش اومدی
بورام بغض کرد و خندید
بورام : ته تهیونگ
و تهیونگ سریع بغلش کرد و اشک ریخت
ته: خیلی مواظب بودم همچی خوب پیش بره خیلی ترسیدم* اشک
بورام دستاشو دور گردن ته حلقه کرد و تهیونگم کمرشو گرفت
بورام تو چشمای ته زل زد
بورام: دکتر من؟
ته: هوم؟
بورام: اینگلا برای کیه؟
ته: برای توعه
بورام: واقعا
ته: آره عزیزم
بورام : عزیزم؟
ته: خب دوستت دارم راحت شدی؟ عاشقتم
بورام : خبب باشه منم دوستت دارم دکتر تهیونگ یعنی چیزه عشقم
و هردو خندیدند
کسی چه میدونه شاید این اولین خنده برای شروع زندگی جدیدشون با هم بود
* پایان
ته: بورام برات قلب پیدا شده
بورام: چی؟ *بغض
تهیونگ سرین بورامو میبره اتاق عمل
ته ویو
داشتم بورامو عمل میکردم خیلی برام همچی مهم بود تمام تلاشمو میکردم و بله موفقم شدم
چهار ساعت بعد
بورام به هوش اومد و با تهیونگ دکتر خوشتیپش که با دسگل سفید تو دستاش بود رو به رو شد
ته: به زندگی جدیدت خوش اومدی
بورام بغض کرد و خندید
بورام : ته تهیونگ
و تهیونگ سریع بغلش کرد و اشک ریخت
ته: خیلی مواظب بودم همچی خوب پیش بره خیلی ترسیدم* اشک
بورام دستاشو دور گردن ته حلقه کرد و تهیونگم کمرشو گرفت
بورام تو چشمای ته زل زد
بورام: دکتر من؟
ته: هوم؟
بورام: اینگلا برای کیه؟
ته: برای توعه
بورام: واقعا
ته: آره عزیزم
بورام : عزیزم؟
ته: خب دوستت دارم راحت شدی؟ عاشقتم
بورام : خبب باشه منم دوستت دارم دکتر تهیونگ یعنی چیزه عشقم
و هردو خندیدند
کسی چه میدونه شاید این اولین خنده برای شروع زندگی جدیدشون با هم بود
* پایان
۹۰۷
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.