رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت⁷ :)
گوشیو قطع کردم رفتم پیش مری،
عیجانم چه قشنگ غذاشو میخوره رفتم کنارش نشستم و دستشو گرفتم و گفتم: ط خیلی دختر خوبی هستی.
_وای استاد بزارید کوف کنم😂
+بخور نوش جونت .
_ راستی کجا رفتین؟
+ ته دلم مونده بود بهش بگم یا نه که دست از سرم برنمدارن برا همین گفتم: هیچی رفتم دستشویی این مهندس هی زنگ میزنه برا کارم
_اها باشه ، برا اینکه حرصشو درارم گفتم: مامانمم زنگ زد گفت بریم خونه پسر خالم اینا ، مامانم با خالم بره بیرون منو پسرخالم تنها خونه ایم ، تک خنده ای کردم ،
معلوم بود خشم داش ، همینجوری پرو پرو برگشت گف: میای خونمون ؟ نرو اونجا
_ببخشید نمتونم
+پسمنم باهات بیام؟
_ یعنی چی مامانم بفهمه من باهاتم میدونی چی فکر میکنه؟
+ اها بعد تو با پسر خالت بمونید خونه؟
_حاجی، تو مشکلت این وسط چیع؟ نامزدمی؟شوهرمی؟دوس پسرمی؟ زیدمی؟اکسمی؟ چیمی؟ هیچکارم ، اونم پسرخالمه پاره ی تنه امه از بچگی باهاش بزرگ شدم نمتونم ازش سو استفاده کنم،
امیر"
چی راجب خودش فکر کرده؟ مگه من دوس پسرش نیسم؟گفتم:
+درسته ببخشید، ولی من دوس پسرتم.
_چیی؟؟؟تو فقد یه دوس معلومیمنی. که باهام اومدی بیرون.
+پساینطوره من برم با نازنینااا
مری"
وای بدبخ شدم، یا پنج تن چی بگم بهش؟ گو میخوره بره با اون نازنین دلقک پرروو، کسافت.....
_باشه برو، یهو دیدم پاشد رفت ، داداش من فک کردم لیاقت داره دوباره برمیگرده یا کلا نمیره ولی رف ک رف
پاشدم برم دیگ چیکارکنم رف ک رف من جرا باید بهش زنگ بزنم یا اس بدم؟مگه اون داد که من بدم؟ من بیوفتم بمیرمم نمیاد کاری کنح.
داشتم میرفم سمت در که دیدم....
ادامه .....💓🗿
فصل ¹؛ پارت⁷ :)
گوشیو قطع کردم رفتم پیش مری،
عیجانم چه قشنگ غذاشو میخوره رفتم کنارش نشستم و دستشو گرفتم و گفتم: ط خیلی دختر خوبی هستی.
_وای استاد بزارید کوف کنم😂
+بخور نوش جونت .
_ راستی کجا رفتین؟
+ ته دلم مونده بود بهش بگم یا نه که دست از سرم برنمدارن برا همین گفتم: هیچی رفتم دستشویی این مهندس هی زنگ میزنه برا کارم
_اها باشه ، برا اینکه حرصشو درارم گفتم: مامانمم زنگ زد گفت بریم خونه پسر خالم اینا ، مامانم با خالم بره بیرون منو پسرخالم تنها خونه ایم ، تک خنده ای کردم ،
معلوم بود خشم داش ، همینجوری پرو پرو برگشت گف: میای خونمون ؟ نرو اونجا
_ببخشید نمتونم
+پسمنم باهات بیام؟
_ یعنی چی مامانم بفهمه من باهاتم میدونی چی فکر میکنه؟
+ اها بعد تو با پسر خالت بمونید خونه؟
_حاجی، تو مشکلت این وسط چیع؟ نامزدمی؟شوهرمی؟دوس پسرمی؟ زیدمی؟اکسمی؟ چیمی؟ هیچکارم ، اونم پسرخالمه پاره ی تنه امه از بچگی باهاش بزرگ شدم نمتونم ازش سو استفاده کنم،
امیر"
چی راجب خودش فکر کرده؟ مگه من دوس پسرش نیسم؟گفتم:
+درسته ببخشید، ولی من دوس پسرتم.
_چیی؟؟؟تو فقد یه دوس معلومیمنی. که باهام اومدی بیرون.
+پساینطوره من برم با نازنینااا
مری"
وای بدبخ شدم، یا پنج تن چی بگم بهش؟ گو میخوره بره با اون نازنین دلقک پرروو، کسافت.....
_باشه برو، یهو دیدم پاشد رفت ، داداش من فک کردم لیاقت داره دوباره برمیگرده یا کلا نمیره ولی رف ک رف
پاشدم برم دیگ چیکارکنم رف ک رف من جرا باید بهش زنگ بزنم یا اس بدم؟مگه اون داد که من بدم؟ من بیوفتم بمیرمم نمیاد کاری کنح.
داشتم میرفم سمت در که دیدم....
ادامه .....💓🗿
۲.۶k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.