تمام راه را گریه کردم
دلم به تاکسی گرفتن نبود تمام راه را پیاده برگشتم من که در عمرم در هیچ کنکوری موفقیت چندانی نداشتم و اصلا برایم کنکور و قبولی اهمیتی نداشت حالا داشتم گریه می کردم و جالب است اگر قبول نمی شدم پدرم جشن می گرفت چون معتقد بود کاری که در شهرداری مشهد انجام می دادم هم برازنده تر است هم آینده بهتری دارد مانده بودم این غصه را با که در میان بگذارم رو به آسمان کردم و گفتم خدایا عذر خواهم که تو فرصت آزمون معلمی به من دادی من از دست دادم حداقل وقتی بابام فهمید گریه کردم از اینکه صد و پنجاه نفری که برای قوچان تقاضا داده بودند نفر دوم شدم خوشحال شد 😍
۶۳
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.