سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت15
خیلی خسته ام ازز اونجایی که امشب شبها خونه مادر بزرگمه و مادربزرگم دست
تنها من زود تر میرم رفتم بالا میکاپ کردم و لباسم پوشیم شال گذاشتم سرم اومدم پایین
جونگ کوک؛: کجا میخوای بری؛؟
ا. ت: میخوام برم زودتر برم کمک کنم باز شما با مامانم اینا بیاین
اعضا : باشه
ا. ت: مامان من دارم میرم که کمک کنم
م. ت: باشه
خوبه خونه مادربزرگم نزدیک 5دقیقه راه نیست رفتم
و دیدمش وسلام کردم و شروع کردم به کمک کردن
ویو نامجون : این دختر هر کاری کنه با خوشگل میشه
ویو جین : بلخره یه نفر مثل خودم هندسام پیدا کردم
ویو شوگا : واقعا تایپ خودمه خواب آلو و گربه دوست داره
ویو جیمین : اه دوست داشتم باهاش برم
ویو جونگ کوک : اون خیلی نازه و واقعا شبیه یه خرگوشه
ویو جیهوپ: چی میشد اون مال من بود
تهیونگ: بدستش میارم
پرش زمانی به ساعت 7
ویو ا. ت :
اعضا اومدن ومامان اینا ولی مهمونا نیومدن
من خیلی خسته شدم دیدم دست بابام ماگه
ا. ت: بابا این چیه؟
بابا/ ت: بیا برات قهوه درست کردم
ا. ت: کاش از خدا یه چی دیگه میخواستم. مرسی
م. ت: خواهش
رفتم نشستم قهوه خوردم مادربزرگم رفت استقبال اعضا ومامان اینا و رفتن بالا نشستن
عمه م اومد بعد رفتم پسر عمه سریع بغل کردم( پسرعمه ش 1سالشه )
م. ت: بده بغل من
ا. ت: نه
م. گ. ت؛: پس بغل من بده
ا. ت: نه نه نه
م. ت: اصلا برای خودت
ا. ت : باشه
ا. ت رو به پسر عمه ش : بیا باهم بریم کره
عمه م : خا حتما میزاشتم ببریش
ا. ت: داخل چمدونم میزارمش میبرم ههههههه
عمه م: عه
ا. ت: دیگه
اعضا تو ذهنشون : نمی فهمم چی میگن ولی میدونم ا. ت مامان خوبی میشه
نامجون : بشین دیگه
ا. ت: باشه ( ا. ت بچه بغلش وایستاده بود )
نشستم و پسر عمه م بوس کردم رژم رو لپش بود با دست پاک کردم
اعضا تو ذهنشون: شانس این بچه از من بیشتره
مادربزرگم چایی وشیرینی اورد
تهیونگ : شما ایرانیا زیاد چایی دوست دارین؟
ا. ت: دوست داریم؟ ، عاشقشیم
تهیونگ :معلومه، میگم جین هیونگ باشه ایران ما برمیگردیم کره
جین : چرا؟
جونگ کوک : تا الان هرچی تعارف کردن خوردی
جین: شیطونه میگه بزنم صدا بز بده
جونگ کوک: صدا خودتو به دیگران نسبت نده
م. ت: بسه بچه ها چایی تونو بخورید
جونگ کوک وجین : باشه
مهمونا اومدن و مادربزرگم برای اونا هم چایی ریخت
شالمو سرم کردم بچه دادم به عمه م دادم به عمه م
و به اعضا گفتم برن طرف مردونه به نامجون گفتم هرچی میخوان به بابام اینگلیسی بگو و میفهمه گفت باشه
پارت15
خیلی خسته ام ازز اونجایی که امشب شبها خونه مادر بزرگمه و مادربزرگم دست
تنها من زود تر میرم رفتم بالا میکاپ کردم و لباسم پوشیم شال گذاشتم سرم اومدم پایین
جونگ کوک؛: کجا میخوای بری؛؟
ا. ت: میخوام برم زودتر برم کمک کنم باز شما با مامانم اینا بیاین
اعضا : باشه
ا. ت: مامان من دارم میرم که کمک کنم
م. ت: باشه
خوبه خونه مادربزرگم نزدیک 5دقیقه راه نیست رفتم
و دیدمش وسلام کردم و شروع کردم به کمک کردن
ویو نامجون : این دختر هر کاری کنه با خوشگل میشه
ویو جین : بلخره یه نفر مثل خودم هندسام پیدا کردم
ویو شوگا : واقعا تایپ خودمه خواب آلو و گربه دوست داره
ویو جیمین : اه دوست داشتم باهاش برم
ویو جونگ کوک : اون خیلی نازه و واقعا شبیه یه خرگوشه
ویو جیهوپ: چی میشد اون مال من بود
تهیونگ: بدستش میارم
پرش زمانی به ساعت 7
ویو ا. ت :
اعضا اومدن ومامان اینا ولی مهمونا نیومدن
من خیلی خسته شدم دیدم دست بابام ماگه
ا. ت: بابا این چیه؟
بابا/ ت: بیا برات قهوه درست کردم
ا. ت: کاش از خدا یه چی دیگه میخواستم. مرسی
م. ت: خواهش
رفتم نشستم قهوه خوردم مادربزرگم رفت استقبال اعضا ومامان اینا و رفتن بالا نشستن
عمه م اومد بعد رفتم پسر عمه سریع بغل کردم( پسرعمه ش 1سالشه )
م. ت: بده بغل من
ا. ت: نه
م. گ. ت؛: پس بغل من بده
ا. ت: نه نه نه
م. ت: اصلا برای خودت
ا. ت : باشه
ا. ت رو به پسر عمه ش : بیا باهم بریم کره
عمه م : خا حتما میزاشتم ببریش
ا. ت: داخل چمدونم میزارمش میبرم ههههههه
عمه م: عه
ا. ت: دیگه
اعضا تو ذهنشون : نمی فهمم چی میگن ولی میدونم ا. ت مامان خوبی میشه
نامجون : بشین دیگه
ا. ت: باشه ( ا. ت بچه بغلش وایستاده بود )
نشستم و پسر عمه م بوس کردم رژم رو لپش بود با دست پاک کردم
اعضا تو ذهنشون: شانس این بچه از من بیشتره
مادربزرگم چایی وشیرینی اورد
تهیونگ : شما ایرانیا زیاد چایی دوست دارین؟
ا. ت: دوست داریم؟ ، عاشقشیم
تهیونگ :معلومه، میگم جین هیونگ باشه ایران ما برمیگردیم کره
جین : چرا؟
جونگ کوک : تا الان هرچی تعارف کردن خوردی
جین: شیطونه میگه بزنم صدا بز بده
جونگ کوک: صدا خودتو به دیگران نسبت نده
م. ت: بسه بچه ها چایی تونو بخورید
جونگ کوک وجین : باشه
مهمونا اومدن و مادربزرگم برای اونا هم چایی ریخت
شالمو سرم کردم بچه دادم به عمه م دادم به عمه م
و به اعضا گفتم برن طرف مردونه به نامجون گفتم هرچی میخوان به بابام اینگلیسی بگو و میفهمه گفت باشه
۱۴.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.