بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
دیگ دروغ :
ما همه با دروغ خود را به جایی میرسانیم. با دروغ رفیقیم. با دروغ دلخوشیم. و با دروغ اینسو و آنسو میرویم. نگاهمان به جهان خود یک دروغ بزرگ است و آن را راست می انگاریم. در خیالاتمان سیر می کنیم و آن را کشف حقایق می نامیم. با چشمها و گوشهای بیمارمان، آنچه را که می بینیم و می شنویم مطابق واقع می پنداریم و بر اساس آنها عمل می کنیم. خود را آن به آن در اختیار تصویرها و تصوّرات ذهنی قرار میدهیم.
دروغ اندر دروغ. با این مقدمات نتیجه نیز جز دروغ نخواهد بود. ما با این نوع زندگی لحظه به لحظه در دیگ دروغ بالا و پایین می رویم. با دروغ پخته می شویم و در دروغ قوام می یابیم. وجودمان یک وجود دروغین است اما برایش اصالت ویژه قائلیم. زیرا خود را راست می انگاریم. خنده دارتر اینکه اگر از همه بپرسی که آیا دروغ چیز خوبی است، همه خواهند گفت که نه! با این وجود هیچکدام مان سعی نمی کنیم تا از این دروغ بزرگ، بدر آییم. این است آن خوابِ بزرگ! این است هیپنوتیزم اعظم! هنگامی که در این دیگ دروغ، بالا میرویم اسمش را رشد میگذاریم. آنگاه که پایین می غلطیم اسمش را شکست! حال آنکه نه رشدش، رشد است و نه شکستش، شکست. باید از دیگ دروغ بیرون پرید.
باید بیدار شد. ای سالک حق، تا به کل نائل نشوی، همه چیز دروغ است. دلت را به چیزی خوش نکن. بخشی از حقیقت، تمام حقیقت نیست. باید تمامی حقیقت را به آغوش کشید. و تمام حقیقت در آغوش کشیده نمی شود مگر آنکه این ذهن بیمار و شرطی شده چون پوستی خشکیده از تو جدا شود. نبود این ذهن، همان نبود من است که بزرگان بسیار از آن سخن گفته اند. ریشه دروغ اینجاست. دروغ ساز، نزد خود توست.
آن را شجاعانه از خانه ات بیرون بینداز. و بی قضاوت بنگر. کل را تقسیم نکن. خوب و بدش نکن. آن را یکجا بنوش.
آن صداقت، آن راستیِ اصیل، اینگونه تو را در بر می گیرد.
جام تسلیم اینگونه نوشیده می شود. میدانی راستی کجاست؟! راستی، به تمامی جایی است که ذهنِ تاریک اندیشِ تو نیست.
دیگ دروغ :
ما همه با دروغ خود را به جایی میرسانیم. با دروغ رفیقیم. با دروغ دلخوشیم. و با دروغ اینسو و آنسو میرویم. نگاهمان به جهان خود یک دروغ بزرگ است و آن را راست می انگاریم. در خیالاتمان سیر می کنیم و آن را کشف حقایق می نامیم. با چشمها و گوشهای بیمارمان، آنچه را که می بینیم و می شنویم مطابق واقع می پنداریم و بر اساس آنها عمل می کنیم. خود را آن به آن در اختیار تصویرها و تصوّرات ذهنی قرار میدهیم.
دروغ اندر دروغ. با این مقدمات نتیجه نیز جز دروغ نخواهد بود. ما با این نوع زندگی لحظه به لحظه در دیگ دروغ بالا و پایین می رویم. با دروغ پخته می شویم و در دروغ قوام می یابیم. وجودمان یک وجود دروغین است اما برایش اصالت ویژه قائلیم. زیرا خود را راست می انگاریم. خنده دارتر اینکه اگر از همه بپرسی که آیا دروغ چیز خوبی است، همه خواهند گفت که نه! با این وجود هیچکدام مان سعی نمی کنیم تا از این دروغ بزرگ، بدر آییم. این است آن خوابِ بزرگ! این است هیپنوتیزم اعظم! هنگامی که در این دیگ دروغ، بالا میرویم اسمش را رشد میگذاریم. آنگاه که پایین می غلطیم اسمش را شکست! حال آنکه نه رشدش، رشد است و نه شکستش، شکست. باید از دیگ دروغ بیرون پرید.
باید بیدار شد. ای سالک حق، تا به کل نائل نشوی، همه چیز دروغ است. دلت را به چیزی خوش نکن. بخشی از حقیقت، تمام حقیقت نیست. باید تمامی حقیقت را به آغوش کشید. و تمام حقیقت در آغوش کشیده نمی شود مگر آنکه این ذهن بیمار و شرطی شده چون پوستی خشکیده از تو جدا شود. نبود این ذهن، همان نبود من است که بزرگان بسیار از آن سخن گفته اند. ریشه دروغ اینجاست. دروغ ساز، نزد خود توست.
آن را شجاعانه از خانه ات بیرون بینداز. و بی قضاوت بنگر. کل را تقسیم نکن. خوب و بدش نکن. آن را یکجا بنوش.
آن صداقت، آن راستیِ اصیل، اینگونه تو را در بر می گیرد.
جام تسلیم اینگونه نوشیده می شود. میدانی راستی کجاست؟! راستی، به تمامی جایی است که ذهنِ تاریک اندیشِ تو نیست.
۱.۳k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.