فیک کوک (*رز سیاه*)پارت 12
از زبان ا/ت :
جونگ کوکم اومد تو ماشبن گفت : خب میری خونه ؟
گفتم : آره آره
آدرسو دادم و رسوندم خونه خودشم رفت .
به حرفاش فکر کردم یکم زوق کردم .
از زبان چوی :
تولد توبا تموم شد ولی خبری از جونگ کوک و ا/ت نبود هیچ کدومم جواب نمیدادم به تماسموم .
فیلیز گفت : حتما با همم .
توبا گفت : نه بابا چی میگی جونگ کوک پیش اون دستیار فسقلی نمیمونه .
از زبان ا/ت :
(فردا صبح )
فردا پا شدم و یه لباس دکمه دار سفید و به پالتویی که تا زانو بود و سفید پوشیدم و کفش پاشنه بلند سفید .
موهامو باز کذاشتم و رژ صورتی جیق زدم .
ماشینم تعمیر گاه بود چون خراب بود و باید پیاده میرفتم.
وقتی رسیدم رفتم اتاق فیلیز و گفت : تو دیروز کجا بودی ها؟
نمیخواستم بگم فرار کردم و گفتم : کاری برام پیش اومد رفتم
گفت : اگه دروغ بگی سر به تنت نمیمونه
بعد الامت داد برم و منم رفتم اتاقم.
بعد میا اومد اتاقم و گفت : دختر من که میدونم با جونگ کوک بودی
گفتم : میا یه در زدن یا سلام دادنم بد نیست
گفت : ایش بابا به حرف من گوش کن .ببین من ۳۰ سالمه همه چی رو تجربه کردم به انوان یه بزرگر بگم جونگ کوک همینجوری یکی رو انتخاب نمیکنه
ترسیدن این دختر جاسوس ماسوس نباشه
گفتم : آه تو از کجا فهمیدی ما با..باهم بودیم .
گفت : با هم قیبتون زد جواب نمیدادید خبرم ندادین
خب راس میگه گفتم : نه جونگ کوک همچین آدمی نیس نه...نه
گفت : از من گفتن بود جونگ کوک حتما توبا رو انتخاب می کنه گفتم : تو طرف کی هستی ؟
گفت : معلومه تو برای همین نیارو میگم حالا هم به کارات برس بای.
(نیم ساعت بعد )
فیلیز زنگ زد و جواب دادم گفت: سریع بیا اتاقم
رفتم اتاقش بهم چنتا کاغذ داد که روش طرح کفش بود و گفت : اینارو بردار و برو بوسان .
تعجب کردم و گفتم : بو ....بوسان
گفت : آره برات لوکیشن فرستادم میری ویلای تولگا این مدارک و طرح هارو میدی تا امضا کنه .
گفتم : حالا این تولگا کیه ؟
گفت : یه آدم معروف که همچیمون به اون بستگی داره حالا هم برو .
بعد رفتم اتاقم و درم بستم
به تسا زنگ زدم و گفتم : سلام
گفت : دختر چرا دیروز جوابمو ندادی ؟
گفتم : قضیش تولانیه راستی دارم میرم بوسان
گفت : دختر تو بوسان می خوای چیکار کنی
گفتم : میرم دنباله یه یارویی که اسمش تولگاس
گفت : وای تولگا وای تو چقدر خوش شانسی نمیدونی اون کیهههه
گفتم : نه ولی من باید برم فیلیز کلمو میکنه
رفتم اونجا که تو لوکیشن زده بود یه آقا اونجا بود و گفتم : ببخشید اینجا کجاست .
و بعد لوکیشنو نشون دادم و گفت : آه خیلی دور نیس با قایق
باید بریم .
اونجارو میشناخت برای همین خوشحال شدم که جونگ کوک زنگ زد .
جواب دادم و گفت : ا/ت کجایی
گفتم : آه فیلیز گفته باید برم دنباله آقا تولگا و باید برم بوسان .
گفت : خب میشه بیام پیشت حالم خیلی خوب نیس
گفتم : آره ولی نمیدونم دقیق کجام موقعیتمو میفرستم .
بعد ۱ ساعت جونگ کوک پیداش شد و اومد پیشم .
( جونگ کوک یه لباس آستین کوتاه مشکی با شلوار لی مشکی تنشه )
گفت : خب دیگه بریم .
اون آقاهه اومد و گفت : قایق امادس میرید یا برسونمتون ؟
جونگ کوک گفت : نه نه من هستم .
بعد سوار قایق شدیم و جونگ کوک شروع به پارو زدن کرد .
گفتم : خب با من کاری داشتی ؟
۰۰۰۰۰۰
جونگ کوکم اومد تو ماشبن گفت : خب میری خونه ؟
گفتم : آره آره
آدرسو دادم و رسوندم خونه خودشم رفت .
به حرفاش فکر کردم یکم زوق کردم .
از زبان چوی :
تولد توبا تموم شد ولی خبری از جونگ کوک و ا/ت نبود هیچ کدومم جواب نمیدادم به تماسموم .
فیلیز گفت : حتما با همم .
توبا گفت : نه بابا چی میگی جونگ کوک پیش اون دستیار فسقلی نمیمونه .
از زبان ا/ت :
(فردا صبح )
فردا پا شدم و یه لباس دکمه دار سفید و به پالتویی که تا زانو بود و سفید پوشیدم و کفش پاشنه بلند سفید .
موهامو باز کذاشتم و رژ صورتی جیق زدم .
ماشینم تعمیر گاه بود چون خراب بود و باید پیاده میرفتم.
وقتی رسیدم رفتم اتاق فیلیز و گفت : تو دیروز کجا بودی ها؟
نمیخواستم بگم فرار کردم و گفتم : کاری برام پیش اومد رفتم
گفت : اگه دروغ بگی سر به تنت نمیمونه
بعد الامت داد برم و منم رفتم اتاقم.
بعد میا اومد اتاقم و گفت : دختر من که میدونم با جونگ کوک بودی
گفتم : میا یه در زدن یا سلام دادنم بد نیست
گفت : ایش بابا به حرف من گوش کن .ببین من ۳۰ سالمه همه چی رو تجربه کردم به انوان یه بزرگر بگم جونگ کوک همینجوری یکی رو انتخاب نمیکنه
ترسیدن این دختر جاسوس ماسوس نباشه
گفتم : آه تو از کجا فهمیدی ما با..باهم بودیم .
گفت : با هم قیبتون زد جواب نمیدادید خبرم ندادین
خب راس میگه گفتم : نه جونگ کوک همچین آدمی نیس نه...نه
گفت : از من گفتن بود جونگ کوک حتما توبا رو انتخاب می کنه گفتم : تو طرف کی هستی ؟
گفت : معلومه تو برای همین نیارو میگم حالا هم به کارات برس بای.
(نیم ساعت بعد )
فیلیز زنگ زد و جواب دادم گفت: سریع بیا اتاقم
رفتم اتاقش بهم چنتا کاغذ داد که روش طرح کفش بود و گفت : اینارو بردار و برو بوسان .
تعجب کردم و گفتم : بو ....بوسان
گفت : آره برات لوکیشن فرستادم میری ویلای تولگا این مدارک و طرح هارو میدی تا امضا کنه .
گفتم : حالا این تولگا کیه ؟
گفت : یه آدم معروف که همچیمون به اون بستگی داره حالا هم برو .
بعد رفتم اتاقم و درم بستم
به تسا زنگ زدم و گفتم : سلام
گفت : دختر چرا دیروز جوابمو ندادی ؟
گفتم : قضیش تولانیه راستی دارم میرم بوسان
گفت : دختر تو بوسان می خوای چیکار کنی
گفتم : میرم دنباله یه یارویی که اسمش تولگاس
گفت : وای تولگا وای تو چقدر خوش شانسی نمیدونی اون کیهههه
گفتم : نه ولی من باید برم فیلیز کلمو میکنه
رفتم اونجا که تو لوکیشن زده بود یه آقا اونجا بود و گفتم : ببخشید اینجا کجاست .
و بعد لوکیشنو نشون دادم و گفت : آه خیلی دور نیس با قایق
باید بریم .
اونجارو میشناخت برای همین خوشحال شدم که جونگ کوک زنگ زد .
جواب دادم و گفت : ا/ت کجایی
گفتم : آه فیلیز گفته باید برم دنباله آقا تولگا و باید برم بوسان .
گفت : خب میشه بیام پیشت حالم خیلی خوب نیس
گفتم : آره ولی نمیدونم دقیق کجام موقعیتمو میفرستم .
بعد ۱ ساعت جونگ کوک پیداش شد و اومد پیشم .
( جونگ کوک یه لباس آستین کوتاه مشکی با شلوار لی مشکی تنشه )
گفت : خب دیگه بریم .
اون آقاهه اومد و گفت : قایق امادس میرید یا برسونمتون ؟
جونگ کوک گفت : نه نه من هستم .
بعد سوار قایق شدیم و جونگ کوک شروع به پارو زدن کرد .
گفتم : خب با من کاری داشتی ؟
۰۰۰۰۰۰
۵.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.