من و یک دیوانه💜🦋
پچه ها اول برید لباس مدرسه رو ببینید بعد
تصور کنید اگه دوست داشتین میتونین
خودتون هرجور دوست دارین تصور کنید
کارا#
مثل همیشه از خواب پاشدم یک روز تکراری
و خسته کننده دیگه کش قوس به خودم
بدم
وای ساعت ۶:۳۰ واییییییییییی زود رفتم
دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون یونیفرم
مدرسه ام رو پوشیدم یکم به موهام حالت
دادم یه تینت لب زدم و بله حاضر شدم
عکسو میزارم ورفتم پایین سلام کردم ولی
مثل همیشه همه بهم بی اهمیتی میکردن
ولی یکی بود که هوامو داشت (شدو) گربه ام
رو میگم رفتم آشپز خونه نودل گذاشتم رو
گاز منو شوگا تو یه دانشگاه درس
میخونیم اسم دانشگاه : هانیانگ
وسایلمو برداشتم رفتم تو حیاط یک هوا بخورم
نشستم روی تابی که هیچکس نگاهش نمیکرد
شوگا#
یونیفرمم روپوشیدم یکم به خودم رسیدم
رفتم پایین حوصله سلام دادن نداشتم
مثل همیشه مامانم قربون صدقم میرفت
انقدر غذای گرون خوردم که حالم بهم میخوره
که دیدم رو گاز نودل رفتم ریختم تو ظرف
داشتم میخوردم که نگاه سنگینی روی خودم
حس کردم که دیدم عه همون اسکله((منظور تویی😂))
کارا#
رفتم آشپز خونه که دیدم نودل رو گاز نیست
اول برگام ریخت که شوگا همچین غذایی
میخوره
بعد دیدم بله نودلمو یه گربه خشن دزدیده
خیلی اعصبانی بودم چند روز بود غذای درست
حسابی نخورده بودم
ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم
کارا: یااااااا اون نودل منه
شوگا: مهم نیست
شوگا#
نودلمو تموم کرد کیفم و برداشتم باماشینم که بوگاتی مشکی بود ورفتم مدرسه
کارا#
مجبور شدم گشنه به مدرسه برم....بگیری خفش کنی پسره از خود راضی
((بچه ها این علامت نویسنده هست🦋))'
((🦋کمی بکشیم جلو داستان را هیه هیه هیه /رسیدن مدرسه شوگا باماشینش رفت توبا اتوبوس))
اولین روز مدرسه بود تویه سایتی میزد که
کودوم کلاسی هستی رفتم تو کلاسم آخرین
میز نشستم بله دیدیم شوگا هم تواین
کلاس افتاده میز جلویی نشست باسه تا
پسر فکنم اسمشون جیمین با تهیونگ بود
برگشت به من نگاه کرد علامت👈نشون داد به معنی بازنده دیگه داشتم منفجر میشدم
..آروم باش
کارا:تودیگ کی
وجدانتم اسم من مگی خوشبختم
کارا :منم همین طور🙄
به روی خودم نیاوردم دخترا دورشون جمع
شده بودن بعد پاشد اومد سمتم نزدیکم اومد تو گوشم آروم گفت...
شوگا:مواظب نقشه هام باش
خنده ریزی کرد چون معلم اومد رفت جاش نشست .
موی بدنم سیخ شد با حرفش نشستم سرجام
ظض
معلم:سلام من خانم لی کاگو هستم ومعلم
ریاضی چون روز اول سخت نمیگیرم
من همتون رو میشناسم نیاز نیست که خودتون رو معرفی کنید
`همین جور که داشتم به درس گوش میدادم
که بدمم میومد ولی..
یه دختر دیگه کنارم نشسته بود دیدم داره
زیز لب زمزمه میکنه
چیزی که زمزمه میکرد: دلم میخواد خفتون کنم
از خود راضی ها همشون شبیه میمونن اسلنم
خوشگل نیستن.
داشتم ت خودم جررر میخوردم گفتم تو ام از اونا بدت میاد؟
گفت: ا..ر.ه..آره خیلی از خود راضی تازه قلدر
هم هستند راستی...اسم من کیم یانگی
وت
من کارا کینگ هستم
یانگی رسمی حرف نزن داش
من😐
مگی😐.....
ویکم بعد......
وقت کلاس تموم شد
امروز بنچ تا کلاس داشتیم ریاضی،هنر،موسیقی،ازمایش،شنا
وقتی میخواستم از کلاس خارج شم یه سطل
آب ریخت روی سرم خیلی...خیلی...اعصبانی
بودن پسره داشت حرف میزد که فهمیدم
شوگا بهش گفته این کارو بکن دیگه سگ
شده بودم رفتم جلو از دستش گرفتم
پیچوندم با پاهام هولش دادم جلوم زانو زد
گفتم یک باره دیگه بهم نزدیک بشی
نمیفهمی از کجا خوردی
بعد یانگی اومد گفت حالت خوبه چیزیت که
نشده؟
نه من حالم خوبه
یانگی الان پدرتو درمیارم یااااا
((بچی*ن س*کی)) فحش کره ای
من با زور گرفته بودمش خیلی بامزه شده بود
یجوری آروم شد
من: بیابریم حیات
یانگی باشه
یانگی من گشنمه
باشه بزار ببینم چی میتونم بخرم
بیا برات بیسکویت با شیر کاکائو گرفتم
کلاس هنر هم رفتیم کلاس موسیقی بودیم
بعد کلاس موسیقی رفتم Cw بعد داشتم
دست و صورتم و میشستم که از پشت
سرم صدا اومد برگشتم دیدم چهار تا دختر
اومدن تو گفتم عادیه چون اونا هم میخوان
برن Cw بع دیدم درو قفل کردن دیگه
پشمانم با برگانم رشت کردن
((🦋 یچیزی هم بگم چون یک بار تصادف کرده
بودی یک فراموشی گرفته بودی پس دفاع
شخصی هم از یادت رفته بود😁))
وقتی میخواستم برگردم........
این داستان ادامه دارد لایک فالو کامنت یادتون نره
اگه این پست بالای هجده تا لایک خورد
وبالای بنچ تا کامنت گذاشتین پارت بعدی رو میزارم به امید دیدار اه دستم شکست 🦋🤍
تصور کنید اگه دوست داشتین میتونین
خودتون هرجور دوست دارین تصور کنید
کارا#
مثل همیشه از خواب پاشدم یک روز تکراری
و خسته کننده دیگه کش قوس به خودم
بدم
وای ساعت ۶:۳۰ واییییییییییی زود رفتم
دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون یونیفرم
مدرسه ام رو پوشیدم یکم به موهام حالت
دادم یه تینت لب زدم و بله حاضر شدم
عکسو میزارم ورفتم پایین سلام کردم ولی
مثل همیشه همه بهم بی اهمیتی میکردن
ولی یکی بود که هوامو داشت (شدو) گربه ام
رو میگم رفتم آشپز خونه نودل گذاشتم رو
گاز منو شوگا تو یه دانشگاه درس
میخونیم اسم دانشگاه : هانیانگ
وسایلمو برداشتم رفتم تو حیاط یک هوا بخورم
نشستم روی تابی که هیچکس نگاهش نمیکرد
شوگا#
یونیفرمم روپوشیدم یکم به خودم رسیدم
رفتم پایین حوصله سلام دادن نداشتم
مثل همیشه مامانم قربون صدقم میرفت
انقدر غذای گرون خوردم که حالم بهم میخوره
که دیدم رو گاز نودل رفتم ریختم تو ظرف
داشتم میخوردم که نگاه سنگینی روی خودم
حس کردم که دیدم عه همون اسکله((منظور تویی😂))
کارا#
رفتم آشپز خونه که دیدم نودل رو گاز نیست
اول برگام ریخت که شوگا همچین غذایی
میخوره
بعد دیدم بله نودلمو یه گربه خشن دزدیده
خیلی اعصبانی بودم چند روز بود غذای درست
حسابی نخورده بودم
ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم
کارا: یااااااا اون نودل منه
شوگا: مهم نیست
شوگا#
نودلمو تموم کرد کیفم و برداشتم باماشینم که بوگاتی مشکی بود ورفتم مدرسه
کارا#
مجبور شدم گشنه به مدرسه برم....بگیری خفش کنی پسره از خود راضی
((بچه ها این علامت نویسنده هست🦋))'
((🦋کمی بکشیم جلو داستان را هیه هیه هیه /رسیدن مدرسه شوگا باماشینش رفت توبا اتوبوس))
اولین روز مدرسه بود تویه سایتی میزد که
کودوم کلاسی هستی رفتم تو کلاسم آخرین
میز نشستم بله دیدیم شوگا هم تواین
کلاس افتاده میز جلویی نشست باسه تا
پسر فکنم اسمشون جیمین با تهیونگ بود
برگشت به من نگاه کرد علامت👈نشون داد به معنی بازنده دیگه داشتم منفجر میشدم
..آروم باش
کارا:تودیگ کی
وجدانتم اسم من مگی خوشبختم
کارا :منم همین طور🙄
به روی خودم نیاوردم دخترا دورشون جمع
شده بودن بعد پاشد اومد سمتم نزدیکم اومد تو گوشم آروم گفت...
شوگا:مواظب نقشه هام باش
خنده ریزی کرد چون معلم اومد رفت جاش نشست .
موی بدنم سیخ شد با حرفش نشستم سرجام
ظض
معلم:سلام من خانم لی کاگو هستم ومعلم
ریاضی چون روز اول سخت نمیگیرم
من همتون رو میشناسم نیاز نیست که خودتون رو معرفی کنید
`همین جور که داشتم به درس گوش میدادم
که بدمم میومد ولی..
یه دختر دیگه کنارم نشسته بود دیدم داره
زیز لب زمزمه میکنه
چیزی که زمزمه میکرد: دلم میخواد خفتون کنم
از خود راضی ها همشون شبیه میمونن اسلنم
خوشگل نیستن.
داشتم ت خودم جررر میخوردم گفتم تو ام از اونا بدت میاد؟
گفت: ا..ر.ه..آره خیلی از خود راضی تازه قلدر
هم هستند راستی...اسم من کیم یانگی
وت
من کارا کینگ هستم
یانگی رسمی حرف نزن داش
من😐
مگی😐.....
ویکم بعد......
وقت کلاس تموم شد
امروز بنچ تا کلاس داشتیم ریاضی،هنر،موسیقی،ازمایش،شنا
وقتی میخواستم از کلاس خارج شم یه سطل
آب ریخت روی سرم خیلی...خیلی...اعصبانی
بودن پسره داشت حرف میزد که فهمیدم
شوگا بهش گفته این کارو بکن دیگه سگ
شده بودم رفتم جلو از دستش گرفتم
پیچوندم با پاهام هولش دادم جلوم زانو زد
گفتم یک باره دیگه بهم نزدیک بشی
نمیفهمی از کجا خوردی
بعد یانگی اومد گفت حالت خوبه چیزیت که
نشده؟
نه من حالم خوبه
یانگی الان پدرتو درمیارم یااااا
((بچی*ن س*کی)) فحش کره ای
من با زور گرفته بودمش خیلی بامزه شده بود
یجوری آروم شد
من: بیابریم حیات
یانگی باشه
یانگی من گشنمه
باشه بزار ببینم چی میتونم بخرم
بیا برات بیسکویت با شیر کاکائو گرفتم
کلاس هنر هم رفتیم کلاس موسیقی بودیم
بعد کلاس موسیقی رفتم Cw بعد داشتم
دست و صورتم و میشستم که از پشت
سرم صدا اومد برگشتم دیدم چهار تا دختر
اومدن تو گفتم عادیه چون اونا هم میخوان
برن Cw بع دیدم درو قفل کردن دیگه
پشمانم با برگانم رشت کردن
((🦋 یچیزی هم بگم چون یک بار تصادف کرده
بودی یک فراموشی گرفته بودی پس دفاع
شخصی هم از یادت رفته بود😁))
وقتی میخواستم برگردم........
این داستان ادامه دارد لایک فالو کامنت یادتون نره
اگه این پست بالای هجده تا لایک خورد
وبالای بنچ تا کامنت گذاشتین پارت بعدی رو میزارم به امید دیدار اه دستم شکست 🦋🤍
۶.۲k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.