PART ❸
𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒐𝒇 𝒔𝒆𝒗𝒆𝒏 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆
یونگی: درو باز کردم و وارد اتاق شدم و دیدم که جیمین بیداره.
یونگی: بیا صبونه بخوريم.
جیمین: الان میام
راوی: یونگی از اتاق رفت بیرون و جیمین بعد اینکه صورتشو شست اومد بیرون و رفت پشت میز نشست.
*بعد خوردن صبونه*
راوی: پسرا توی حال جمع شدن و همه به جیمین نگا میکردن.
جین: بهش زنگ بزن.
جیمین: نکنه عاشقش شدی.
جین: چی داری میگی.
جیمین: میخواستی خودت شمارشو میگرفتی
یونگی: جیمین درست صحبت کن جین بزرگ تَرِته
جین: آره عاشقش شدم مشکلش چیه.
جیمین: بقیتون چی شما ام عاشقش شدین.
نامجون: جیمین ، بس کن
جیمین: بس نکنم چی میشه مگه
تهیونگ: دیگه داری از حدش خارج میشی.
کوک: باید خودش انتخاب کنه
راوی: همه پسرا یهو برگشتن سمت کوک.
اعضا: چی
کوک: خودش باید انتخاب کنه که میخواد با کی باشه.
یونگی: *خنده بلند* ببین یه دختر که چند ساعت بیشتر ندیدیمش چه دردسری درست کرده.
جیمین: حق با کوکه میزاریم خودش انتخاب کنه.
جین: هه ، آقا سر عقل اومد.*پوزخند*
جیمین: جین بزرگ تری احترامتو نگه میدارم ، ولی دیگه شلوغش نکن.
جیهوپ: عین بچه ها افتادین به جون هم بسه دیگه.
جیمین: من میرم بیرون یه دوری بزنم.
جیمین ویو: من نمیخوام اونو بدمش به کس دیگه ای ، تحملشو ندارم.
ساعت ۱۰ شب......
جیمین ویو: بعد چند ساعت پیاده روی برگشتم خونه.
جیمین: سلام.
نامجون: چرا جواب تلفنتو نمیدی.
جیمین: متاسفم ، رو سایلنت بود متوجهش نشدم.
نامجون: کجا بودی.
جیمین: الان داری منو بازجویی میکنی؟
راوی: جیمین داشت میرفت که نامجون گرفتتش.
نامجون: چرا بوی الکل میدی ، کجا بودی.
جیمین: یکی تو خیابون اشتباهی روم الکل ریخت.
نامجون: حداقل قبلا دورغ نمیگفتی.
جیمین: من دروغ نگفتم.
جیهوپ: چیشده بچه ها.
نامجون: هیچی.
راوی: نامجون زد روی شونه جیمین و از پیشش رفت.
جیمین ویو: مستقیم رفتم تو اتاقم و رفتم حموم. آب گرم که میریخت روم بهم آرامش میداد.
•ادامه دارد•
▪︎عشق هفت نفره▪︎
یونگی: درو باز کردم و وارد اتاق شدم و دیدم که جیمین بیداره.
یونگی: بیا صبونه بخوريم.
جیمین: الان میام
راوی: یونگی از اتاق رفت بیرون و جیمین بعد اینکه صورتشو شست اومد بیرون و رفت پشت میز نشست.
*بعد خوردن صبونه*
راوی: پسرا توی حال جمع شدن و همه به جیمین نگا میکردن.
جین: بهش زنگ بزن.
جیمین: نکنه عاشقش شدی.
جین: چی داری میگی.
جیمین: میخواستی خودت شمارشو میگرفتی
یونگی: جیمین درست صحبت کن جین بزرگ تَرِته
جین: آره عاشقش شدم مشکلش چیه.
جیمین: بقیتون چی شما ام عاشقش شدین.
نامجون: جیمین ، بس کن
جیمین: بس نکنم چی میشه مگه
تهیونگ: دیگه داری از حدش خارج میشی.
کوک: باید خودش انتخاب کنه
راوی: همه پسرا یهو برگشتن سمت کوک.
اعضا: چی
کوک: خودش باید انتخاب کنه که میخواد با کی باشه.
یونگی: *خنده بلند* ببین یه دختر که چند ساعت بیشتر ندیدیمش چه دردسری درست کرده.
جیمین: حق با کوکه میزاریم خودش انتخاب کنه.
جین: هه ، آقا سر عقل اومد.*پوزخند*
جیمین: جین بزرگ تری احترامتو نگه میدارم ، ولی دیگه شلوغش نکن.
جیهوپ: عین بچه ها افتادین به جون هم بسه دیگه.
جیمین: من میرم بیرون یه دوری بزنم.
جیمین ویو: من نمیخوام اونو بدمش به کس دیگه ای ، تحملشو ندارم.
ساعت ۱۰ شب......
جیمین ویو: بعد چند ساعت پیاده روی برگشتم خونه.
جیمین: سلام.
نامجون: چرا جواب تلفنتو نمیدی.
جیمین: متاسفم ، رو سایلنت بود متوجهش نشدم.
نامجون: کجا بودی.
جیمین: الان داری منو بازجویی میکنی؟
راوی: جیمین داشت میرفت که نامجون گرفتتش.
نامجون: چرا بوی الکل میدی ، کجا بودی.
جیمین: یکی تو خیابون اشتباهی روم الکل ریخت.
نامجون: حداقل قبلا دورغ نمیگفتی.
جیمین: من دروغ نگفتم.
جیهوپ: چیشده بچه ها.
نامجون: هیچی.
راوی: نامجون زد روی شونه جیمین و از پیشش رفت.
جیمین ویو: مستقیم رفتم تو اتاقم و رفتم حموم. آب گرم که میریخت روم بهم آرامش میداد.
•ادامه دارد•
▪︎عشق هفت نفره▪︎
۲۳.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.