پارت ٢١ صدای ماه
پارت ٢١ صدای ماه
جیمین:مطمعنی تو حالت خوبه ات
ات:اره من فقط میرم تو استخر شنا کنم
جیمین و اعضا :ماهم میایم
ات:اوک و رفتن توی استخر و ات رفت زیر اب و جیمینم دنبالش بود و پس از کلی بازی اومدن بیرون🤣😇
ات هم رفت بره حموم رفت توی وان نشست که جیمینم اومد تو
:ات:برو بیرونن
جیمین:اخه بقیه هم میخوان برن بیرون گفتم سری ما دوتا حموم کنیم تموم شه
ات:باشه
و حموم شون رو کردن که جیمین ات رو بوس کرد و رفتن توی اتاق خودشون که ات حوله دورش بود پاش گیر کرد افتاد روی جیمین و جیمینم افتاد جیمین که خلاصه خیلی تحریک شد ولی ات گفت نه حیح
و اومدن بیرون
جین:چیکار میکردین تو اتاققق
ات:منحرفففففففف و با دمپایی می افتاده دنبال جین
کع اخر خود به کله جین جاخالی داد و دمپایی خورد تو سر جیمین🤧🥺
و جیمین:به حصابت میرسم
ات:جین بدووووووو
و اخرش که دمپایی خورد تو سر جیننن
حیح
و انقدر بازی کردن که اخرش دبگه خسته شدن
و اعضا :ما دیگه بریم
ات:اوکک
بایییی
و رفتن و سومی خواب بود که جیمین ات رو انداخت رو مبل و روش خمیه زد و اسمات و صبح شد که هنوز سومی خواب بود بیدارش کردم رفتیم باهم صبحونه خوردیم
جیمین:سلام عجفم
سومی:سلامم باباییی
و پرید تو بغلش
ات:یااااا منم بغل کنینن
جیمین:حسودددد بیا
و تو بغل هم بودن که پنکیک خوردن با شیر کاکائو (منم دلم خواستتتتتت)
ات:جیمن میای فیلم ببینیم
جیمین:اوککک
و یک فیلم درست و حسابی گذاشتنه سومی هم بتومه ببینه
و اتمام ببخشید کم بود یک پارت قبل میخداستم اپ کنم خیلی زیاد بود ولی پاک شدد🤧😇
جیمین:مطمعنی تو حالت خوبه ات
ات:اره من فقط میرم تو استخر شنا کنم
جیمین و اعضا :ماهم میایم
ات:اوک و رفتن توی استخر و ات رفت زیر اب و جیمینم دنبالش بود و پس از کلی بازی اومدن بیرون🤣😇
ات هم رفت بره حموم رفت توی وان نشست که جیمینم اومد تو
:ات:برو بیرونن
جیمین:اخه بقیه هم میخوان برن بیرون گفتم سری ما دوتا حموم کنیم تموم شه
ات:باشه
و حموم شون رو کردن که جیمین ات رو بوس کرد و رفتن توی اتاق خودشون که ات حوله دورش بود پاش گیر کرد افتاد روی جیمین و جیمینم افتاد جیمین که خلاصه خیلی تحریک شد ولی ات گفت نه حیح
و اومدن بیرون
جین:چیکار میکردین تو اتاققق
ات:منحرفففففففف و با دمپایی می افتاده دنبال جین
کع اخر خود به کله جین جاخالی داد و دمپایی خورد تو سر جیمین🤧🥺
و جیمین:به حصابت میرسم
ات:جین بدووووووو
و اخرش که دمپایی خورد تو سر جیننن
حیح
و انقدر بازی کردن که اخرش دبگه خسته شدن
و اعضا :ما دیگه بریم
ات:اوکک
بایییی
و رفتن و سومی خواب بود که جیمین ات رو انداخت رو مبل و روش خمیه زد و اسمات و صبح شد که هنوز سومی خواب بود بیدارش کردم رفتیم باهم صبحونه خوردیم
جیمین:سلام عجفم
سومی:سلامم باباییی
و پرید تو بغلش
ات:یااااا منم بغل کنینن
جیمین:حسودددد بیا
و تو بغل هم بودن که پنکیک خوردن با شیر کاکائو (منم دلم خواستتتتتت)
ات:جیمن میای فیلم ببینیم
جیمین:اوککک
و یک فیلم درست و حسابی گذاشتنه سومی هم بتومه ببینه
و اتمام ببخشید کم بود یک پارت قبل میخداستم اپ کنم خیلی زیاد بود ولی پاک شدد🤧😇
۳.۶k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.