پارت ۲۰
برگشت تو اتاق، اون تازه دلشو شکسته بود دیگه چه میشه کرد بدون توجه به هر موضوعی گوشیشو برداشت و به دوستش ارمان زنگ زد بعد از چند تا بوق صدای گرفته ش توی تلفن پیچید.
ارمان. چیه پسر خلی چیزی شدی نصف شب چیمیگی
آرمین. نه خل نشدم، داف دارم میخوای؟
کوروش. نه بابا چه عجب پیرمرد بازی گذاشتی کنار و داف آوردی،
آرمین. گه نخور بابا، اومدنی چند تا خوراکی و عروسک مروسک بخر دوس داره
کوروش. الان میام پیری
آرمین. پسره ی قرمدنگ تلفنو قطع کرد و از اتاق رفت بیرون، یه بطری وودکا آورد تا چند پیکی بنوشن و لذت ببرن بعد از چند دقیقه صدای زنگ بلند شد درو باز کرد و کوروش اومد تو خونه، تو دستش هم چند تا خوراکی بود.
آرمین. چیکار میکنی دو ساعته منتظرتم
کوروش. اه پسر شلوغ بود بعدشم داف آوردی نوزاد که نیاوردی میگی عروسک بخر
آرمین. خفه بابا
کوروش. حالا کجاست ببینمش
آرمین. هیییست خوابیده ماجرا داره
خوراکی و مشروبارو گذاشت رو میز و ماجرارو از سر گفت
کوروش. پس شوگر ددی شدی.. وایسا ببینم مگه چند سالشه دختره
آرمین. ۱۶
کوروش . چی.. میفهمی چی میگی اون خیلی بچس روانی، امروز باهاش تری*سام زدی بازم میخوای بزنی احمق
آرمین. اره میخوام بزنم مال خودمه اصلا ازش خسته شدم نمیخوامش
ارمان. چیه پسر خلی چیزی شدی نصف شب چیمیگی
آرمین. نه خل نشدم، داف دارم میخوای؟
کوروش. نه بابا چه عجب پیرمرد بازی گذاشتی کنار و داف آوردی،
آرمین. گه نخور بابا، اومدنی چند تا خوراکی و عروسک مروسک بخر دوس داره
کوروش. الان میام پیری
آرمین. پسره ی قرمدنگ تلفنو قطع کرد و از اتاق رفت بیرون، یه بطری وودکا آورد تا چند پیکی بنوشن و لذت ببرن بعد از چند دقیقه صدای زنگ بلند شد درو باز کرد و کوروش اومد تو خونه، تو دستش هم چند تا خوراکی بود.
آرمین. چیکار میکنی دو ساعته منتظرتم
کوروش. اه پسر شلوغ بود بعدشم داف آوردی نوزاد که نیاوردی میگی عروسک بخر
آرمین. خفه بابا
کوروش. حالا کجاست ببینمش
آرمین. هیییست خوابیده ماجرا داره
خوراکی و مشروبارو گذاشت رو میز و ماجرارو از سر گفت
کوروش. پس شوگر ددی شدی.. وایسا ببینم مگه چند سالشه دختره
آرمین. ۱۶
کوروش . چی.. میفهمی چی میگی اون خیلی بچس روانی، امروز باهاش تری*سام زدی بازم میخوای بزنی احمق
آرمین. اره میخوام بزنم مال خودمه اصلا ازش خسته شدم نمیخوامش
۷۶۵
۱۰ دی ۱۴۰۳