سناریو"

سناریو"

وقتی بهش میگی دلم درد میکنه
☆☆☆
نامجون:*میره آشپز خونه و با چند تا قرص برمیگرده* عزیزم من چند تا قرص پیدا کردم:
یکیش برای تسکین درده اگه پر*یود باشی
یکیش واسه وقتیه که زیادی خوردی
یکیشم واسه وقتیه که با*رداری !
نظرت چیه سومی رو امتحان کنی؟
▪︎▪︎▪︎
جین:صبر کن...*بعد چند دقیقه پشت گاز موندن ا کلی غذا برمیگرده* بیا بخور...از صبح هیچ نخوردی! شکمت داره نعره میکشه! به خودت رحم کن!
▪︎▪︎▪︎
یونگی:طبیعتا اثرات دیشبه..یه ماه دیگه عادی میشه
ا.ت: آیا وحشی گری های تو عادی میشود؟
یونگی:وقتی پوز*یشنایی که تو دوست داری دردناکه من باید چیکار کنم؟
▪︎▪︎▪︎
هوسوک:بی*بی چک؟
ا.ت:نه بابا
هوسوک:پس پریودی! شکلات بخرم یا بستنی؟
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*میشنه رو مبل و به روی دستش اشاره میکنه* بیا اینجا‌ تا ماساژت بدم
ا‌.ت: بوسمم میکنی؟
جیمین:مگه میشه تو توی بغلم باشی و بوست نکنم؟
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:*خیلی کوتاه لباتو میبوسه* خوب شد؟
ا.ت: تهیونگ من دلم درد میکنه!
تهیونگ:برو تو تخت بخواب تا از بالا تا پایین شکمتو ببوسم
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:‌خوبی چاگیا؟ میخوای بریم بیمارستان؟
ا.ت: نوموخوام...
جونگ کوک: پس بیا بریم ماساژت بدم یکم از دردت کم شه..!
▪︎▪︎▪︎