برادر ناتنی ✨️
برادر ناتنی ✨️
P4
گفت : ا.ت امروز بعد شرکت کارداری؟
_ نه چرا تهیونگ؟ ... ببخشید،آقای کیم 🫣
+اه خوبه بعد شرکت بریم یه کافه همین نزدیکیا. تازه افتتاح شده 😌
_چشم ولی چرا آقای کیم ؟؟
+خودت میفهمی .
+ساعت ۴و نیم میام دنبالت
_نه نیازی نیست من خودم میام
+گفتم میام دیگه😒
_اها... پس من میرم به کارم برسم.
+ برو
( ویو ا.ت )
از در رفتم بیرون ، ی.. یعنی چیکارم داشت نکنه از کارم راضی نیس ، ن.. نه اگه کارم اشکالی داشت همینجا بهم میگفت .... خب ولش کنم برم به کارم برسم میفهمم دیگه .
(ویو تهیونگ)
آه واقعا استرس دارم ..م... من چه مرگم شده ؟ ولی باید بهش بگم آخه از وقتی که از طریق بابام باهاش آشنا شدم ازش خوشم اومده ولی بابام میخواد با مامانش ازدواج کنه .
اههههههههه😒
فلش به ساعت ۳ و ربع
( ویو ا.ت )
تاکسی گرفتم و از شرکت رفتم خونه
و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم . یه آرایش ملايم کردم و و یه لباس معمولی پوشیدم . (عکس لباس پست بعد)
پارت بعد تا چند ساعت دیگه شرط ۴ تا لایک و ۲ کامنت✨️✨️💜✨️✨️
P4
گفت : ا.ت امروز بعد شرکت کارداری؟
_ نه چرا تهیونگ؟ ... ببخشید،آقای کیم 🫣
+اه خوبه بعد شرکت بریم یه کافه همین نزدیکیا. تازه افتتاح شده 😌
_چشم ولی چرا آقای کیم ؟؟
+خودت میفهمی .
+ساعت ۴و نیم میام دنبالت
_نه نیازی نیست من خودم میام
+گفتم میام دیگه😒
_اها... پس من میرم به کارم برسم.
+ برو
( ویو ا.ت )
از در رفتم بیرون ، ی.. یعنی چیکارم داشت نکنه از کارم راضی نیس ، ن.. نه اگه کارم اشکالی داشت همینجا بهم میگفت .... خب ولش کنم برم به کارم برسم میفهمم دیگه .
(ویو تهیونگ)
آه واقعا استرس دارم ..م... من چه مرگم شده ؟ ولی باید بهش بگم آخه از وقتی که از طریق بابام باهاش آشنا شدم ازش خوشم اومده ولی بابام میخواد با مامانش ازدواج کنه .
اههههههههه😒
فلش به ساعت ۳ و ربع
( ویو ا.ت )
تاکسی گرفتم و از شرکت رفتم خونه
و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم . یه آرایش ملايم کردم و و یه لباس معمولی پوشیدم . (عکس لباس پست بعد)
پارت بعد تا چند ساعت دیگه شرط ۴ تا لایک و ۲ کامنت✨️✨️💜✨️✨️
۷.۲k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.