درخواستی
#درخواستی
پارت²
همین که به اداره پلیس رسید با جدیت تمام در حالی که به سمت دفترش قدم برمیداشت لب زد:
_به آقای کیم بگید بیاد دفترم همین الان
آقای کیم..دست راست و مورد اعتماد ترین فرد البته تنها فرد مورد اعتمادش بود حق هم داشت اینجا همه منتظر کوچک ترین فرصت برای زمین انداختن بقیه و صعود خودشون بودن درسته همکار هستن ولی تو این دنیا هر کسی به فکر خودشه
اعتماد واسش چیزی بود که به راحتی به دست نمیومد اون فقط به خودش اعتماد داشت ولی آقای کیم تونسته بود توی شرایط و موقعیت های مختلف وفاداریش رو ثابت کنه و اعتماد یونگی رو جلب کنه
با به صدا دراومدن در نگاهشو سمتش داد:
_بیا تو
بعد اینکه اجازه ورود داد در باز شد و قامت مرد میانسالی نمایان شد
&قربان منو خواسته بودین؟
_بله آقای کیم
همین الان یک نیرو مسلح بفرستید به بانک مرکزی میخوام دور تا دور بانک مستقر بشن همه جارو احاطه کنن نمیخوام دور بانک حتی پرنده پر بزنه احتمال میدم سرقت بعدی اونجا اتفاق بیوفته پس حواسشون خیلی جم باشه
&کمیسر مین یکم زیادهروی نمیکنید؟! این فقط یه احتماله بنظرتون درسته از نیرو های مسلح استفاده کنید؟
_نمیتونم ریسک کنم اینبار باید گیرش بندازم نمیزارم اینبارم قسر در بره تو کاری که گفتمو انجام بده
&چشم قربان
همه چیز طبق خواستش انجام شد نیرو ها اطراف بانک مرکزی نگهبانی میدادن حالا خودش رفته بود از نزدیک همه چیز رو بررسی کنه تا مطمئن بشه هیچ کم و کسری و کم کاری ای درکار نیست ولی بی خبر از اینکه همین الانشم مجرم همین اطرافه...
ادامه دارد...
پارت²
همین که به اداره پلیس رسید با جدیت تمام در حالی که به سمت دفترش قدم برمیداشت لب زد:
_به آقای کیم بگید بیاد دفترم همین الان
آقای کیم..دست راست و مورد اعتماد ترین فرد البته تنها فرد مورد اعتمادش بود حق هم داشت اینجا همه منتظر کوچک ترین فرصت برای زمین انداختن بقیه و صعود خودشون بودن درسته همکار هستن ولی تو این دنیا هر کسی به فکر خودشه
اعتماد واسش چیزی بود که به راحتی به دست نمیومد اون فقط به خودش اعتماد داشت ولی آقای کیم تونسته بود توی شرایط و موقعیت های مختلف وفاداریش رو ثابت کنه و اعتماد یونگی رو جلب کنه
با به صدا دراومدن در نگاهشو سمتش داد:
_بیا تو
بعد اینکه اجازه ورود داد در باز شد و قامت مرد میانسالی نمایان شد
&قربان منو خواسته بودین؟
_بله آقای کیم
همین الان یک نیرو مسلح بفرستید به بانک مرکزی میخوام دور تا دور بانک مستقر بشن همه جارو احاطه کنن نمیخوام دور بانک حتی پرنده پر بزنه احتمال میدم سرقت بعدی اونجا اتفاق بیوفته پس حواسشون خیلی جم باشه
&کمیسر مین یکم زیادهروی نمیکنید؟! این فقط یه احتماله بنظرتون درسته از نیرو های مسلح استفاده کنید؟
_نمیتونم ریسک کنم اینبار باید گیرش بندازم نمیزارم اینبارم قسر در بره تو کاری که گفتمو انجام بده
&چشم قربان
همه چیز طبق خواستش انجام شد نیرو ها اطراف بانک مرکزی نگهبانی میدادن حالا خودش رفته بود از نزدیک همه چیز رو بررسی کنه تا مطمئن بشه هیچ کم و کسری و کم کاری ای درکار نیست ولی بی خبر از اینکه همین الانشم مجرم همین اطرافه...
ادامه دارد...
۸.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.