عشق ابدی پارت ۶۶
عشق ابدی پارت ۶۶
ویو یونگی
یونگی : پاشو منو بوس کن
جیمین و تهیونگ : چییییییییییی!!؟
یونگی : گفتم پاشه بوسم کنه (لبخند ملیح)
-تو...ت...تو به چه حقی همچین چیزی میگی؟!(تعجب)
یونگی : جرعت انتخاب کرد دیگه . پس باید انجامش بده .
حقیقتا قصدم این نبود . تهیونگ که کنار من نشسته بود ، جونگ کوکم رو به روم بود ؛ پس میتونستم نقشه رو عملی کنم
جیمین خیلی عصبانی شده بود . اما مطمئنم بفهمه از خنده میترکه
جونگ کوک خیلی تردید کرد تا بیاد جلو
نامجون : پاشو دیگه !
جونگ کوک : آ...آخه...(نگاه به جیمین)
جین : میری یا خودم ببرمت؟!
جونگ کوک اومد جلو و خواست لپم رو بوس کنه که رفتم عقبو و صورت تهیونگ رو گرفتم جلوش و کله هاشونو زدم بهم ؛ و خب چیزی که میخواستم اتفاق افتاد و این کوک بود که به جای لپ من لبای تهیونگو بوسید.
همه : اووووووووووووو(داد)
هیچکدوم فکر اینو نمیکردن که همچین کاری کنم ؛ جیمین از تعجب شاخ در آورده بود
از خنده پاچیدم
تهیونگ و جونگ کوک تو همون حالت بودن و تکون نمیخوردن
یانگ : ت...تو...جونگ کوک ...تو الان...الان تهیونگو ... وای شت ، وایییییییییییییی
با این حرف یانگ جونگ کوک سریع سرشو عقب کشید و نشست سر جاش
تو شک بود و تهیونگ هم خشک شده بود
یکی زدم تو دست ته
ایش بیخیال دیگه . حالا یه بوسه بوده ، همچین رفتن تو کما انگار همو...
-یونگییییی!!!
همو کیس کردن !(پیچوند)
جین : اوهههههه یههههه ، فکر کن ! فکر کن...جونگ کوک و تیهونگ همو کیس کنن(خنده)
اون روز که دیگه... ای بابا (لحن شیطانی)
ته : بس میکنید یا بزنم تو کلتون صدا دبه بدین؟(جدی)
اوه اوه آقا جدی شدن (خنده)
ته : (نگاه های ترسناک به یونگی)
با نگاهای تهیونگ خنده ام رو خوردم و برا عوض شده جو گفتم
...آ...آممم بیاید بریم...اتاقا رو بهتون نشون بدم که بخوابیم
رفتیم بالا
۴ تا اتاق خالی داریم ؛ پس باید دو نفری تو هر اتاق بمونید .
-اتاقا رو میگم بهتون ! اهم اتاق اول من و یونگی ؛ اتاق دوم جین باشه با...آمممم
بگو نامی ، بگو نامی(آروم)
-ب..با نامجون (هل)
نامجون : هاااا؟! کیو گفتی؟؟ چییییی!!
-آ...آمممم گفتم که جین و نامجون(نگاه به یونگی)
جین : چرا ماااا؟؟ چرا یانگ نره !؟
چون اینجا خونه منه و من بهتون میگم که کجا بخوابید .ƪ(˘⌣˘)ʃ
-خب ... اتاق سوم ، آممممم
ویو یونگی
یونگی : پاشو منو بوس کن
جیمین و تهیونگ : چییییییییییی!!؟
یونگی : گفتم پاشه بوسم کنه (لبخند ملیح)
-تو...ت...تو به چه حقی همچین چیزی میگی؟!(تعجب)
یونگی : جرعت انتخاب کرد دیگه . پس باید انجامش بده .
حقیقتا قصدم این نبود . تهیونگ که کنار من نشسته بود ، جونگ کوکم رو به روم بود ؛ پس میتونستم نقشه رو عملی کنم
جیمین خیلی عصبانی شده بود . اما مطمئنم بفهمه از خنده میترکه
جونگ کوک خیلی تردید کرد تا بیاد جلو
نامجون : پاشو دیگه !
جونگ کوک : آ...آخه...(نگاه به جیمین)
جین : میری یا خودم ببرمت؟!
جونگ کوک اومد جلو و خواست لپم رو بوس کنه که رفتم عقبو و صورت تهیونگ رو گرفتم جلوش و کله هاشونو زدم بهم ؛ و خب چیزی که میخواستم اتفاق افتاد و این کوک بود که به جای لپ من لبای تهیونگو بوسید.
همه : اووووووووووووو(داد)
هیچکدوم فکر اینو نمیکردن که همچین کاری کنم ؛ جیمین از تعجب شاخ در آورده بود
از خنده پاچیدم
تهیونگ و جونگ کوک تو همون حالت بودن و تکون نمیخوردن
یانگ : ت...تو...جونگ کوک ...تو الان...الان تهیونگو ... وای شت ، وایییییییییییییی
با این حرف یانگ جونگ کوک سریع سرشو عقب کشید و نشست سر جاش
تو شک بود و تهیونگ هم خشک شده بود
یکی زدم تو دست ته
ایش بیخیال دیگه . حالا یه بوسه بوده ، همچین رفتن تو کما انگار همو...
-یونگییییی!!!
همو کیس کردن !(پیچوند)
جین : اوهههههه یههههه ، فکر کن ! فکر کن...جونگ کوک و تیهونگ همو کیس کنن(خنده)
اون روز که دیگه... ای بابا (لحن شیطانی)
ته : بس میکنید یا بزنم تو کلتون صدا دبه بدین؟(جدی)
اوه اوه آقا جدی شدن (خنده)
ته : (نگاه های ترسناک به یونگی)
با نگاهای تهیونگ خنده ام رو خوردم و برا عوض شده جو گفتم
...آ...آممم بیاید بریم...اتاقا رو بهتون نشون بدم که بخوابیم
رفتیم بالا
۴ تا اتاق خالی داریم ؛ پس باید دو نفری تو هر اتاق بمونید .
-اتاقا رو میگم بهتون ! اهم اتاق اول من و یونگی ؛ اتاق دوم جین باشه با...آمممم
بگو نامی ، بگو نامی(آروم)
-ب..با نامجون (هل)
نامجون : هاااا؟! کیو گفتی؟؟ چییییی!!
-آ...آمممم گفتم که جین و نامجون(نگاه به یونگی)
جین : چرا ماااا؟؟ چرا یانگ نره !؟
چون اینجا خونه منه و من بهتون میگم که کجا بخوابید .ƪ(˘⌣˘)ʃ
-خب ... اتاق سوم ، آممممم
۱.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.