(کمک قلبم داره اتیش میگیره)
(کمک قلبم داره اتیش میگیره)
(Help, my heart is on fire)
P4
ویو ا/ت
رسیدیم عمارت ولی عمارتشونننن ماشینششششششش عه ا/ت تو باید ناراحت باشی نه خوشحال
_اینجا عمارت اولمونه تو باید با چند تا قوانین اشنا شی
+باشه
رفتیم تو که با یه مرد میانسال روبه رو شدم
_سلام بابا
$سلام اوردیش
_اره (به کمرم زد و با صورتش بهم گف سلام کنم )
+سلام من ا/ت هستم
$خوش بختم
_اجوماااا
اجوما:بله
_اجوما ایشون رو با قوانین اشنا کن و خدمتکار من کن
(چیییی خدمتکار خدمتکار این یاااا ابلفضلللللل)
+سلام
اجوما :سلام دخترم
(پسره رفت)
اجوما : بیا این لباسته باید با قوانین هم اشنا شی
1:اول از همه باید به همه احترام بزاری
2:ارباب گفتن یادت نره
3:هر چی گفتن گوش کن
ابنم یادت باشه ارباب قراره ارثشو تقسیم کنه و به همین دلیل به من گفته یه سوغولی انتخاب کنم
+چشم ولی سوغولی به من چه
اجوما :گفتم که بدونی همین الانم برو ناهار ارباب رو ببر اتاقشون
+چشمم اتاقش کجاست
اجوما :بالا در سیاه
+رفتم بالا ی عمارت ( تم خاکستری داشت با سفید زیبا بود تا اینکه در سیاه سفید رو ببینم )
در زدم
_بیا تو
+سلام ناهارتون
_سلام ممنون فکر کنم دیدمت
+بله ا.... ر....باب توی کافه ای که کار میکردم
_اهان باشه ببین نمیخوام که ازم بترسی
+نمیترسم
_میتونی بشینی (به صندلی کناریش اشاره کرد)
+ام.....چش..م
_نترس بیا میخوام کمکم کنی
+بله (نشتم) چه کمکی
_ببین این یارو عه میگه اگه بهش کمک نکنیم رازامونو بر ملا میکنه نمیتونیم بکشیمش هم اینکه نباید بهش کمک کنیم تو فکری داری؟ ذهنم قفل کرده
+خب میشه پایینش بکشی و وقتی که ضعیف شد کسی حرفش رو باور نمیکنه باورم کنه مگه مغذ خر خورده بیاد بایه باند قدرتمند سرو کله بزنه
_افرین میشه ا/ت صدات کنم
(خواستم بگم چه نیومده پسر خاله میشی ولی باید خودمو زنده نگه دارم)
+باشه ... میشه یه سوال بپرسم
_اهوم
+چرا با من مهربونی میدونم که با همه اینطور نیستی
ویو جیمین
(خودمم نمیدونستم چرااا چرااا من که خیلیی بی رحمم چرا باهاش مهربونم)
+اهای اهای چیشد
+خودمم نمیدونم
_اوکی ممنونم که کمکم کردی
+میشه برم
_ام...باشه
دوستان لطفا اگه میخونین لایک کنین تا انرژی بگیرم
(Help, my heart is on fire)
P4
ویو ا/ت
رسیدیم عمارت ولی عمارتشونننن ماشینششششششش عه ا/ت تو باید ناراحت باشی نه خوشحال
_اینجا عمارت اولمونه تو باید با چند تا قوانین اشنا شی
+باشه
رفتیم تو که با یه مرد میانسال روبه رو شدم
_سلام بابا
$سلام اوردیش
_اره (به کمرم زد و با صورتش بهم گف سلام کنم )
+سلام من ا/ت هستم
$خوش بختم
_اجوماااا
اجوما:بله
_اجوما ایشون رو با قوانین اشنا کن و خدمتکار من کن
(چیییی خدمتکار خدمتکار این یاااا ابلفضلللللل)
+سلام
اجوما :سلام دخترم
(پسره رفت)
اجوما : بیا این لباسته باید با قوانین هم اشنا شی
1:اول از همه باید به همه احترام بزاری
2:ارباب گفتن یادت نره
3:هر چی گفتن گوش کن
ابنم یادت باشه ارباب قراره ارثشو تقسیم کنه و به همین دلیل به من گفته یه سوغولی انتخاب کنم
+چشم ولی سوغولی به من چه
اجوما :گفتم که بدونی همین الانم برو ناهار ارباب رو ببر اتاقشون
+چشمم اتاقش کجاست
اجوما :بالا در سیاه
+رفتم بالا ی عمارت ( تم خاکستری داشت با سفید زیبا بود تا اینکه در سیاه سفید رو ببینم )
در زدم
_بیا تو
+سلام ناهارتون
_سلام ممنون فکر کنم دیدمت
+بله ا.... ر....باب توی کافه ای که کار میکردم
_اهان باشه ببین نمیخوام که ازم بترسی
+نمیترسم
_میتونی بشینی (به صندلی کناریش اشاره کرد)
+ام.....چش..م
_نترس بیا میخوام کمکم کنی
+بله (نشتم) چه کمکی
_ببین این یارو عه میگه اگه بهش کمک نکنیم رازامونو بر ملا میکنه نمیتونیم بکشیمش هم اینکه نباید بهش کمک کنیم تو فکری داری؟ ذهنم قفل کرده
+خب میشه پایینش بکشی و وقتی که ضعیف شد کسی حرفش رو باور نمیکنه باورم کنه مگه مغذ خر خورده بیاد بایه باند قدرتمند سرو کله بزنه
_افرین میشه ا/ت صدات کنم
(خواستم بگم چه نیومده پسر خاله میشی ولی باید خودمو زنده نگه دارم)
+باشه ... میشه یه سوال بپرسم
_اهوم
+چرا با من مهربونی میدونم که با همه اینطور نیستی
ویو جیمین
(خودمم نمیدونستم چرااا چرااا من که خیلیی بی رحمم چرا باهاش مهربونم)
+اهای اهای چیشد
+خودمم نمیدونم
_اوکی ممنونم که کمکم کردی
+میشه برم
_ام...باشه
دوستان لطفا اگه میخونین لایک کنین تا انرژی بگیرم
۶.۱k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.