گربه وحشی
گربه وحشی
پارت ۱۰
ویو ات
به جیمین گفتم تا سفارشارو میاره من میرم دستشویی و میام
گفت باشه
رفتم سمت دست شویی که یهو دیدم صدای جیغ یه دختر داره از دستشویی میاد سریع رفتم پشت در دستشویی وایسادم و در رو باز کردم
.
یه پسره ای داشت به دختره تجاوز میکرد
دختره خیلی برام آشنا بود (علامت دختره فعلا اینه ؟)
؟:ا...ات... ک...کمکم...ک...کن
ات:الان میام
رفتم و دخل پسره رو با یه مشت آوردم
.
ویو جیمین
ات گفت میره دستشویی
الان خیلی وقته اونجاست اتفاقی که براش پیش نیومده؟ اومده؟
به جونگکوک و بورام گفتم الان میام و رفتم سمت دستشویی دیدم ات یه مشت زد تو صورت یه پسره ای و انداختش زمین.
.
ویو ات
پسره رو که زدم رفتم سمت دختره دیدم نشسته زمین و داره گریه میکنه بلندش کردم و بغلش کردم آروم دم گوشش گفتم هیششششش چیزی نیست نترس
؟: ب.... باشه... هق....هق....
ات:سرمو از تو گردنش در آوردم بیرون و صورتشو از نزدیک دیدم
با دیدن چهره اش تمام خاطراتمو باهاش به یاد آوردم ....
.
ویو جیمین
دیدم ات یه دختره ای رو بغل کرده و دختره داره گریه میکنه یه پسره ای هم افتاده بود زمین و داشت از دماغش خون میومد همون موقع همه چی دستگیرم شد
.
ویو ات
.
.
.
.
.
.
واقعا بابت تاخیر از همه اتون معذرت میخوام واقعااااااا ببخشید ادمین گشادی دارید
برای این پارت شرطا رو کم میگم
شرطا:۵ کامنت
پارت ۱۰
ویو ات
به جیمین گفتم تا سفارشارو میاره من میرم دستشویی و میام
گفت باشه
رفتم سمت دست شویی که یهو دیدم صدای جیغ یه دختر داره از دستشویی میاد سریع رفتم پشت در دستشویی وایسادم و در رو باز کردم
.
یه پسره ای داشت به دختره تجاوز میکرد
دختره خیلی برام آشنا بود (علامت دختره فعلا اینه ؟)
؟:ا...ات... ک...کمکم...ک...کن
ات:الان میام
رفتم و دخل پسره رو با یه مشت آوردم
.
ویو جیمین
ات گفت میره دستشویی
الان خیلی وقته اونجاست اتفاقی که براش پیش نیومده؟ اومده؟
به جونگکوک و بورام گفتم الان میام و رفتم سمت دستشویی دیدم ات یه مشت زد تو صورت یه پسره ای و انداختش زمین.
.
ویو ات
پسره رو که زدم رفتم سمت دختره دیدم نشسته زمین و داره گریه میکنه بلندش کردم و بغلش کردم آروم دم گوشش گفتم هیششششش چیزی نیست نترس
؟: ب.... باشه... هق....هق....
ات:سرمو از تو گردنش در آوردم بیرون و صورتشو از نزدیک دیدم
با دیدن چهره اش تمام خاطراتمو باهاش به یاد آوردم ....
.
ویو جیمین
دیدم ات یه دختره ای رو بغل کرده و دختره داره گریه میکنه یه پسره ای هم افتاده بود زمین و داشت از دماغش خون میومد همون موقع همه چی دستگیرم شد
.
ویو ات
.
.
.
.
.
.
واقعا بابت تاخیر از همه اتون معذرت میخوام واقعااااااا ببخشید ادمین گشادی دارید
برای این پارت شرطا رو کم میگم
شرطا:۵ کامنت
۱۳.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.