^ لذت انتقام ^ ( port 18 )
^ لذت انتقام ^ (port 18 )
ویو کوک
دیدم تهیونگ داره دختره رو میبره توی زیرزمین برای همین گفتم که کاریش نداشته باشه ولی تهیونگ به حرفم گوش نداد انگار نه انگار که صاحب اینجا منم. بعد دختره به شکل باحال و خفنی دسته تهیونگ رو پیچید . خلاصه که خیلی خوشم اومد برای همین رفتم دستش رو گرفتم و با خودم بردمش تا اتاقش رو نشونش بدم وقتی در اتاق رو باز کردم دیدم هنوز وسیله هاش رو نیاوردن.
کوک : آجوماااااااااا ( داد)
اجوما: بله آقای جئون؟
مگه نگفتم این اتاق رو آماده کن؟
ببخشید ولی هنوز تخت رو نیاوردن.
ات: اشکالی نداره من امشب رو روی کاناپه می خوابم
کوک: نه اینطوری نمیشه
ات: یعنی برم توی حیاط بخوابم ( کیوت)
کوک:....( فقط نگاهش میکرد)
* ویو کوک
واییییییی خداااااا خیلی کیوته.
اَه من چم شده ؟
جونگ کوک به خودت بیااااا
ات : بالاخره کجا بخوابم؟ ( کلافه و خسته)
کوک: تو اتاق من.
ات: چییییی؟ واتتتتت؟ چراااااا؟
کوک: همین که هست
ات: من حاضرم برم تو کوچه بخوابم ولی روی تخت با تو نخوابم.
کوک: اگر معذبی من روی زمین میخوابم
ات: ......
کوک: بیا بریم تو اتاقم تا شام آماده میشه.
ته: جان ما دیگه میخوای بگو باهم مسافرتم برین؟
کوک: شاید گفتم 😏😁
ته: عهههههه یعنی چی که بیاد تو اتاق تووو؟
کوک: اخه تو رو سننه؟
* ویو ات
ایییش این خلوک دیگه چی میگه ؟ همین جونگ کوک کم بود این یکی دیگه هم اضافه شد ایششش ، بزار وقتش بشه دودمان همتون رو به فاخ میدم😏😏
ادامه دارد.....
ویو کوک
دیدم تهیونگ داره دختره رو میبره توی زیرزمین برای همین گفتم که کاریش نداشته باشه ولی تهیونگ به حرفم گوش نداد انگار نه انگار که صاحب اینجا منم. بعد دختره به شکل باحال و خفنی دسته تهیونگ رو پیچید . خلاصه که خیلی خوشم اومد برای همین رفتم دستش رو گرفتم و با خودم بردمش تا اتاقش رو نشونش بدم وقتی در اتاق رو باز کردم دیدم هنوز وسیله هاش رو نیاوردن.
کوک : آجوماااااااااا ( داد)
اجوما: بله آقای جئون؟
مگه نگفتم این اتاق رو آماده کن؟
ببخشید ولی هنوز تخت رو نیاوردن.
ات: اشکالی نداره من امشب رو روی کاناپه می خوابم
کوک: نه اینطوری نمیشه
ات: یعنی برم توی حیاط بخوابم ( کیوت)
کوک:....( فقط نگاهش میکرد)
* ویو کوک
واییییییی خداااااا خیلی کیوته.
اَه من چم شده ؟
جونگ کوک به خودت بیااااا
ات : بالاخره کجا بخوابم؟ ( کلافه و خسته)
کوک: تو اتاق من.
ات: چییییی؟ واتتتتت؟ چراااااا؟
کوک: همین که هست
ات: من حاضرم برم تو کوچه بخوابم ولی روی تخت با تو نخوابم.
کوک: اگر معذبی من روی زمین میخوابم
ات: ......
کوک: بیا بریم تو اتاقم تا شام آماده میشه.
ته: جان ما دیگه میخوای بگو باهم مسافرتم برین؟
کوک: شاید گفتم 😏😁
ته: عهههههه یعنی چی که بیاد تو اتاق تووو؟
کوک: اخه تو رو سننه؟
* ویو ات
ایییش این خلوک دیگه چی میگه ؟ همین جونگ کوک کم بود این یکی دیگه هم اضافه شد ایششش ، بزار وقتش بشه دودمان همتون رو به فاخ میدم😏😏
ادامه دارد.....
۸.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.